دانلود و خرید کتاب از رودخانه گذشتیم افسانه رحیمی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب از رودخانه گذشتیم اثر افسانه رحیمی

کتاب از رودخانه گذشتیم

دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب از رودخانه گذشتیم

کتاب از رودخانه گذشتیم نوشته افسانه رحیمی است. این کتاب را انتشارات همخونه منتشر کرده است.

درباره کتاب از رودخانه گذشتیم 

این کتاب داستان زنی به اسم رویا است که با همسرش جلال و فرزندشان فواد زندگی می‌کنند. همسر جلال مرد زحمت‌کشی است و رویا هم زن کم‌توقعی است و با هم زندگی خوبی دارند. همه چیز از روزی به‌هم خورده است که مادر رویا از دنیا رفته است، همین اتفاق حال روحی رویا را به هم ریخته است و باعث شده او مدام تشویش و استرس دارد و خیالات منفی دورش را گرفته است. او باید از سختی عبور کند و این احساسات را پشت سر بگذارد.

خواندن کتاب از رودخانه گذشتیم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به داستان ایرانی پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب از رودخانه گذشتیم

زن مرتب از پنجره سرک می‌کشید از لحظه‌ای که مادرش برای همیشه چشم‌هایش را بسته بود به درون خویش خزیده بود با این همه اما زندگی را بی‌اهمیت‌تر از آن می‌دید که دلبسته پول، طلا و یا چیزهای دیگر شود تنها دلخوشی که برایش در زندگی مانده بود جلال و پسرش فواد بود یاد حرف‌های دوستش می‌افتاد که می‌گفت زیاد به مادرت فکر نکن مرا می‌بینی همه دلخوشی من عادل و عارف هستند. وقتی به حرف‌های سمانه فکر می‌کرد بیشتر در خودش فرو می‌رفت روی شمعدانی‌ها خم شد وپارچ آب را به آرامی گوشه گلدان‌ها گرفت تا سیرابشان کند شوهرش جلال کارگر زحمت کشی بود که صبح تا شب به دنبال روزی و کسب حلال از خانه بیرون می‌زد کار سخت و کمیاب بود اما جلال درگیر چیزی نبود.

رویا زن کم توقعی بود و همیشه زندگی را با نگاه بزرگش اداره می‌کرد نگاهی در تصوراتی که سنگین نبود. برای او و خانواده‌اش مادیات هرگزملاک یک زندگی خوب نبود او از اعتدال و تعادل خارج نمی‌شد صورت زیبا و لبخند ملیح فواد در فضای سنگین خانه که ازغم مادر پر بود احساس آرامشی بود که مرتب نواخته می‌شد گذشت زمان بهترین دارو برای التیام زخم‌های بزرگ بود کودک نوپا هنوزدردنیای شاد کودکی سیر می‌کرد و درکی از اندوه مادر نداشت. صدای خرد شدن وحشتناک شیشه‌ها چون صاعقه‌ای ذهن رویا را شکافت وبا فریاد به طرف فواد دوید و خودش را روی او انداخت جلال تازه به خانه رسیده بود در اتاق را که باز کرد سرجایش میخکوب شد. رویا دیوانه وار فریاد می‌کشید و از فرزندش در زیر شکم و اندام نحیفش محافظت می‌کرد جلال سراسیمه خودش را به وسط اتاق رسانید و در حالیکه سعی داشت فواد را از اندام‌های فشرده شده رویا بیرون بکشد پرسید : رویا ... رویا جان چه اتفاقی افتاده؟ رویا با صدای مضطرب و بریده بریده گفت: نمی‌دونم یک نفر با سنگ به شیشه کوبید شیشه‌ها خرد شدند وبه سر فواد ریختند.

نظرات کاربران

yasin
۱۴۰۱/۱۰/۱۶

با اختلاف بیشتر این بهترین کتابی بود که میخوندم

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۸۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۵۸۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان