کتاب اتاق سفید
معرفی کتاب اتاق سفید
کتاب اتاق سفید نوشته فاخته مهندسپور است. این کتاب را انتشارات نریمان برای تمام علاقهمندان به ادبیات نمایشی منتشر کرده است.
درباره کتاب اتاق سفید
کتاب درباره مردی است که در جایی شبیه به آسایشگاه روانی بستری شده است. مرد پرخاشگر و گاهی عصبی بهنظر میآید. او میگوید متهم شده است به اینکه زنش را کشته است اما خودش به یاد ندارد زنش را کشته باشد، خودش میگوید حتی ازدواج هم نکرده بوده. در پرده دوم مرد در حرفهایش میگوید کسی را کشته اما او همسرش نیست. این مرد چه کسی است و چه کار کرده است.
نمایشنامه اتاق سفید در چهار پرده نوشته شده است و هربخش آن روایتی جذاب است که شما را با خود همراه میکند و در این هیجان نگه میدارد که این مرد چه کسی است و حقیقتا چه کسی را کشته است و چرا او را در این بیمارستان عجیب نگه میدارند.
خواندن کتاب اتاق سفید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات نمایشی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب اتاق سفید
(صحنه به شکل همان پردۀ اول است با این تفاوت که این بار همۀ دیوارها به رنگ سفید در آمدهاند. گلدان در همان مکان خودش از سقف آویزان شده است. سکو در وسط صحنه قرار داده شده و بیمار روی آن ایستاده، در حالی که لباس کاملاً سفیدی به تن کرده است.)
بیمار: با سلام خدمت حضار عزیز. بنده فلانی هستم، دکترای روانشناسی با گرایش فلان از دانشگاه فلان،موضوع سمینار من در مورد نقش زن در اعصاب و روان هست.
(صدای تق میآید و بیمار در قالب فرد دیگری میرود.)
بیمار: خونهدار... بچهدار... حراج کردم. دو تا میدم دو تومن، پنج تا میدم سه تومن. خری نخری.
(صدای تق میآید و بیمار در قالب فرد دیگری میرود.)
(موسیقی پخش میشود و بیمار به همخوانی با آن مشغول میشود.)
(صدای تق میآید و بیمار در قالب فرد دیگری میرود.)
بیمار: تشکر میکنم از هیئت داوران عزیز بابت لطف و نظری که به من داشتند. من خودم رو لایق این جایزه نمیدونم. پس این رو تقدیمش میکنم به...
(صدای تق میآید و بیمار در قالب فرد دیگری میرود.)
بیمار: خسته شدم از بس واسه یه ارزن از این کوفتی منت هر ننه قمری رو کشیدم. کجا بودی تا حالا؟
(صدای تق میآید و بیمار در قالب فرد دیگری میرود.)
بیمار: آقا ما سگتیم. شما امر کن ما جون میدیم. آقا رخصت بدید بریم دکوراسیونشو جمعاً و رسماً بیاریم پایین.
(صدای تق میآید و بیمار در قالب فرد دیگری میرود.)
بیمار: گه خوردی. بزنم فکتو بیارم پایین؟ مگه نگفته بودم بدون من هیچ گوری نمیری؟ این یارو کیه هر روز به گوشیت زنگ میزنه؟
(صدای تق میآید و بیمار در قالب فرد دیگری میرود.)
بیمار: به مرگ مادرم من اصلاً اهل این حرفا نیستم. به قرآن... باشه قسم نمیخورم، به امام حسین من اصلاً سیاسی نیستم. (صدای تق میآید و بیمار از قالب در میآید)
بیمار: اه... (با درماندگی بر روی سکو مینشیند.) خسته شدم. خستم. خیلی خستهام. انگار صد سالمه. هر روز صبح که از خواب پا میشم میگم اینبار خودمم، ولی نیستم. همش این صداها تو گوشم وز وز میکنن. بابا ولم کنین. بذارید تو حال خودم بمیرم. (صدای تق میآید و بیمار با فریاد) خفه شوووو. گه. (رو به تماشاگرها) ها؟ نگاه میکنی؟ من همتونو بلدم. (رو به یک تماشاگر) تو (رو به دیگری) تو (و دیگری) حتی تو. من همتونو زندگی کردم. تا حالا کسی رو زندگی کردی؟ همه چیزت یهو شبیهش میشه. فرم استخونات، تیپت، بوی تنت، فکرت، همه چیزت. بعد وقتی میخوای بهش عادت کنی و دوسش داشته باشی تق، میای بیرون و پرت میشی اینجا وسط برزخ. حاضرم شرط ببندم جز تو رختخواب، هیچ کدومتون خودتون نیستین. اصلاً بیاید شرط ببندیم هر کی باخت اون یکی رو مهمون کنه محمود سگپَز، ولی قبلش باید یکی دیگه باشم. (بلند میشود و میرود بالای سکو میایستد و مشغول
آویزان کردن طناب دار خیالی به دور گردنش میشود.)
حجم
۱۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴ صفحه
حجم
۱۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴ صفحه
نظرات کاربران
پیشنهاد میشه بخوانید و لذت ببرید،تبریک به نویسنده ی خلاق و با استعداد این نمایشنامه..این داستان هر کسی رو عمیقا به فکر فرو میبره و پایانش شگفت انگیز و غیر قابل پیشبینی است
یک اثر مینیمال و جذاب