کتاب یک فیلم، یک جهان؛ آواز در باران
معرفی کتاب یک فیلم، یک جهان؛ آواز در باران
کتاب یک فیلم، یک جهان؛ آواز در باران نوشتهٔ پیتر وولن و ترجمهٔ مهدیس محمدی است و انتشارات خوب آن را منتشر کرده است. این کتاب تحلیل یکی از فیلمهای مهم تاریخ سینما یعنی آواز در باران است.
درباره کتاب یک فیلم، یک جهان؛ آواز در باران
آواز در باران فیلمی موزیکال به کارگردانی جین کلی و استنلی دانن محصول سال ۱۹۵۲ است. جین کلی، دانالد اوکانر، دبی رینولدز، جین هیگن و میلارد میچل نقشهای اصلی فیلم را ایفا کردند. در فهرست ۱۰۰ فیلم موزیکال برتر بنیاد فیلم آمریکا در سال ۲۰۰۷، این فیلم در ردهٔ نخست و در میان ۱۰۰ فیلم برتر، در ردهٔ پنجم قرار دارد.
داستان آواز در باران، در هالیوود، در سالهای ۲۸–۱۹۲۷ میگذرد. دان (جین کلی) و لینا (جین هیگن) دو ستاره سینما هستند که روابط عاطفیشان در پردهٔ سینما طرفداران زیادی دارد. اما موقعیت خوب این دو بازیگر با ورود سینمای ناطق دچار آشفتگی میشود.
جایگاه کلاسیک این فیلم حالا کاملاً تثبیت شده است و هیچ چونوچرایی در آن نیست. در واقع موزیکال کِلی و دانن امتیازی مضاعف داشت، چراکه نه فقط غالباً و به شکل برجستهای در فهرست بهترین فیلمهای سینمایی تمام دورانها به انتخاب منتقـدان، هنرگردانها، مفسران فرهنگی و دستاندرکاران صنعت سینما قرار میگرفت، بلکه محبوب عامهٔ مردم نیز بود. در نظرسنجیها اغلب دو گروه وجود دارد: گروه اول معمولاً به فیلمهایی رأی میدهند که مدتهاست جایگاهشان تثبیت شده و اندکی هم «هنری و فضلفروشانه» فرض میشوند، فیلمهایی نظیر همشهری کین (۱۹۴۱)، سرگیجه (۱۹۵۸)، قاعدهٔ بازی (۱۹۳۹)، هفت سامورائی (۱۹۵۴) یا مهر هفتم (۱۹۵۷)؛ اما انتخاب گروه دوم این روزها، دستکم در بریتانیا و آمریکای شمالی، جنگ ستارگان (۱۹۷۷)، داستان عامهپسند (۱۹۹۴)، رستگاری در شاوشنگ (۱۹۹۴) و فیلمهای قدیمیتر مثل کازابلانکا (۱۹۴۲)، بربادرفته (۱۹۳۹) و جادوگر شهر از (۱۹۳۹) است. بنابراین، آواز در باران یکی از معدود فیلمهایی است که میتواند در هر دوی این نظرسنجیها امتیاز خوبی کسب کند.
کتاب یک فیلم، یک جهان؛ آواز در باران فارغ از مؤلف و موضوعش، نه فقط به شکلی بلیغ و بهحق شورمندانه بلکه همچنین به شکلی روشنگرانه از فیلم تجلیل میکند. آواز در باران فوقالعاده مشهور است و بسیاری از افراد تصور میکنند پیشاپیش کاملاً با آن آشنا هستند، اما پیتر وولن موفق میشود هم خلاصهٔ آموزنده و موجزی از تمام آنچه پیشتر در مورد فیلم و تکوین آن گفته و نوشته شده ارائه دهد و هم بصیرتها و ایدههای تروتازه، تحریکآمیز و روشنگرانهٔ خودش را به ما عرضه کند. حجم اطلاعات و بصیرتهایی که وولن در چنین کتاب کمحجمی جای داده خارقالعاده است؛ ایجاز و بازدهیِ بالا را نیز باید به امتیازهای آن اضافه کنیم.
آواز در باران صرفاً فیلم موزیکال نیست؛ فیلمی است دربارهٔ سینما. به همین دلیل اغلب در فهرست منتقدان در میان فیلمهای بهاصطلاح هنری دیده میشود و وولن هم که همواره سینهفیلی پرشور بوده تا حدودی به همین خاطر آن را موضوع کتابش قرار داده است.
خواندن کتاب یک فیلم، یک جهان؛ آواز در باران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای پژوهشگران و منتقدان سینما مناسب است.
درباره پیتر وولن
پیتر وولن یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین نویسندگان سینمایی بریتانیایی در نیم قرن اخیر است. کتاب او، نشانهها و معنا در سینما اثری بنیادی بود و همچنان از آن دست کتابهایی است که همهٔ سینهفیلها، اگر میخواهند اهمیت برخی ایدههای نظری، زیباییشناختی و انتقادی برای تحلیل فیلم را بهدرستی درک کنند، باید آنها را بخوانند. وولن هرگز به ورطهٔ زبان تخصصیِ غامض، استعارههای مبهم یا بیان بلاغیِ متکلفانه اما توخالی سقوط نمیکند؛ میداند میتوان ایدههای پیچیده را با استفادهٔ درست از زبان انگلیسیِ ساده و سرراست واکاوید و توضیح داد، به پرسش کشید و روشن کرد.
شاید برخی کسانی که آشنایی سطحیای با کار وولن دارند از مشاهدهٔ چنین کتابی در رزومهٔ کاری او غافلگیر شوند. به هر حال، در اینجا نام استاد دانشگاه و نظریهپرداز برجستهای به چشم میخورد که نه فقط به خاطر کتاب نشانهها و معنا بلکه به خاطر نوشتههایش دربارهٔ گدار، وارهول، فریدا کالو، تینا مودوتی، ویکتور برگین، موقعیتگرایان و بسیاری از سویههای دیگر سینما، هنر و فرهنگ معاصر معروف است. بهعلاوه، تا جایی که به کوششهای او در زمینهٔ فیلمسازی مربوط میشود، نه فقط در کنار مارک پپلو، یکی از فیلمنامهنویسان حرفه: خبرنگارِ (۱۹۷۴) میکلآنجلو آنتونیونی بوده، بلکه به همراه لورا مالوی (شریک زندگیاش در آن زمان) که او نیز استاد دانشگاه و نظریهپرداز برجستهای است، چند فیلم تجربی نظیر معمای ابوالهول (۱۹۷۴) و بلوربینی (۱۹۸۲) را نوشته و کارگردانی کرده است. جدیدترین فیلم او که خودش بهتنهایی نوشته و کارگردانی کرده، اثری به همین اندازه ویژه و جاهطلبانه با عنوان مرگ دوستی (۱۹۸۷) است که دو شخصیت اصلی دارد و در آن تیلدا سویینتن جوان (در نقش یک موجود فضاییِ انساننما) و بیل پترسن (در نقش روزنامهنگاری بریتانیایی که تا حدی انعکاس گذشتهٔ خودِ وولن است) ایفای نقش میکنند.
وولن هیچوقت «صرفاً» منتقد فیلم نبوده و یکی از لذتهای خواندن کتاب آواز در باران بهرهگیری از دانش او دربارهٔ جهانِ ورای سینما و دلبستگیاش به آن است.
بخشی از کتاب یک فیلم، یک جهان؛ آواز در باران
سکانس «آواز در باران» صرفاً از ده نما تشکیل شده است که با دیزالو آغاز و پایان مییابند و سرجمع قدری کمتر از پنج دقیقه طول میکشد. اولین نما نمایی انتقالی است که با بوسهٔ دان و کتی روی ایوان آغاز میشود، سپس با دیالوگی که در حکم مقدمهچینی است ادامه مییابد و بعد یک بوسهٔ دیگر، و در نهایت کتی میرود و درِ ورودی را پشت سرش میبندد و دان میچرخد و تصویر کات میخورد. در نمای دوم، همانطور که دان از ایوان پایین میآید و با یک حرکت باران را با دستانش لمس میکند و ماشینی را که منتظرش بوده مرخص میکند، نخستین نواهای ملودی نیز شنیده میشود. کِلی با شادمانی به درون پیادهرو میخرامد، ومپِ آغازین موسیقی شنیده میشود و او به پیشنهاد تنظیمکنندهاش، راجر ایدنس، آوازی را با ریتم دوددوددودووددو تقریباً زیرلب زمزمه میکند. دوربین در سرتاسر این نما با کِلی حرکت میکند و در آخر به او نزدیک میشود و تصویر کات میخورد.
خودِ ترانه یکراست با نمای سوم آغاز میشود. قدم زدن سرخوشانهٔ کِلی اغراقآمیزتر میشود و با پرش لگامگسیختهای روی تیر چراغ برق پایان مییابد. در اینجا کِلی در حالت آکروباتیک و داگلاس فربنکسگونهاش است. وقتی دوباره پایین میپرد، اولین صدای تپ شنیده میشود و وقتی تیر چراغبرق را در آغوش میگیرد، دوربین نزدیک میشود و او را در کلوزآپ ــــ در حالی که با آن لبخند پهنِ خاص خودش جملهٔ «من برای عشق حاضرم» را بر زبان میآورد ــــ قاب میگیرد. در نمای چهارم، به قدم زدن ادامه میدهد؛ این نما کوتاهتر و در حکم میانپردهای است که با حضور چند رهگذری به جنبوجوش میآید که با عجله، در حالی که روزنامهای خیس آب را روی سرشان گرفتهاند، در خیابان راه میروند و وقتی از کنار کِلی میگذرند، با چرخشی صدوهشتاد درجهای برمیگردند و با تعجب به رفتار عجیبوغریب او ــــ چتر بستهاش زیر رگبار باران ــــ نگاه میکنند. دوربین دوباره، قبل از کاتخوردن نما، با کرین به کِلی نزدیک میشود و رو به پایین به او مینگرد که دارد بالا را نگاه میکند و در حالی که با ژستی «گنده» پاهایش را از هم باز و دستانش را دراز کرده، این جمله را میخواند و تقلید میکند: «من لبخند روی صورتم دارم.»
نمای پنجم آغاز میشود ــــ «توی کوچه راه میرم» ــــ و صدای شلپشلپِ راهرفتن زیر باران برای اولینبار شنیده میشود. وقتی کِلی به مقابل داروخانهای میرسد که ویترین آن با رنگهای شاد تزئین شده است هنوز دارد میخواند. در اینجا پیادهرو تبدیل میشود به صحنهٔ نمایش و قطعهٔ رقص آغاز میشود. آواز بهتدریج کم میشود ــــ فقط «رقص در باران...» و صداهای نامفهومی شبیه صداخوانی. ولی رقص با تپهای صدادار کامل و با رفتار کِلی با چترش پیچیده میشود، چتری که اول پارتنر رقص او است، سپس وسیلهٔ ژانگولربازی و در نهایت، اوکولهله (ترانهٔ اصلی «آوار در باران» را اولینبار در سال ۱۹۲۹ یک نوازندهٔ اوکولهله وارد سینما کرد). کِلی این ترانه را با این سطرِ تغییر دادهشده به پایان میبرد: «دارم میخونم و میرقصم زیر بارون.»
به زعم کِلی، این سطر آخر «تز» رقصی را «بیان میکند» که قرار است در ادامه بیاید. «نمیتوانید یکدفعه شروع کنید به رقصیدن مگر اینکه در نمایش باله باشید. اول باید ‘تز’تان را در ترانه بیان کنید و بعد وارد رقص شوید. قطعهٔ ‘آواز در باران’ را در نظر بگیرید. در ترانه، به مخاطبان میگویم قصد دارم چهکار کنم و بعد انجامش میدهم.» در دختر مدل، قطعهٔ مشابهی وجود دارد (که البته به لحاظ احساسی متفاوت است)، یعنی همان رقص «آلتر اگو» که در آن کِلی، که شخصیت ریتا هیورث او را رها کرده، تنها و افسرده در خیابان پرسه میزند. او در آنجا پیش از شروع رقص «تز» ش را با چند جمله در قالب صدای راوی، که انگار «جریان سیال ذهن» باشد، بیان میکند. شاید تعظیم کِلی در مقابل نقاشیای از یک زن در ویترین داروخانه چشمک و اشارهای باشد به تصویر انعکاسیافتهٔ او درون ویترین مغازه در سکانس «آلتر اگو».
حجم
۸۲۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۸۲۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه