کتاب مینا در برف
معرفی کتاب مینا در برف
کتاب الکترونیکی «مینا در برف» نوشتهٔ نیلاب موج سلام در انتشارات آمو چاپ شده است. مجموعه داستانی «مینا در برف» از نیلابموجسلام حاوی سه داستان بلند است.
درباره کتاب مینا در برف
داستانها در برهههای متفاوت زمانی نوشته شدهاند. تامل در گستره روانکاوانهی شخصیت، از مهمترین بحثهاست. داستانهای کتابِ «مینا در برف» برای رهیافت بر درون ذهن و کنکاش روانکاوانه، بر علاوهی نمادسازی سیر کردار، به ریزهکاری هایی از مصروفیتهای پرسناژها هم پرداختهاست . شاید در نگاه نخست این پرداخت، کارِ کنده از روال ماجرای بزرگ درون داستانی بهنظر آید، اما نویسنده آگاهانه برای تشریح وضعیتِ روانپریش پرسناژ و رویتِ اضطراب بنیادی، به چنین ابزاری دست یازیدهاست تا درکِ تیپ روانشناختی شخصیت داستانی را وضوح بیشتر دهد.
کتاب مینا در برف را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به داستانهای ایرانی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب مینا در برف
"گفتند فردا تمام روز آفتاب است. من شش صبح از خانه میروم. پس از چاشت برمیگردم. یک شب لباسها در بیرون باشند. آنقدر هم سرد نیست که یخشان بزند."
نرگس نامههایش را از صندوق میگیرد و به طرف خانم دیک میرود. همانطور که به او نزدیک میشود، به جنبش ملایم جامهها در شامگاه و به درخت میبیند و متفکرانه میگوید: "شکل این درخت همیشه افسونم میکند. ببینید تنهاش چگونه خمیده و چمیده قد کشیده است."
خانم دیک جانپاک چهارخانهٔ آبی و سپید را با تمام نیرو میتکاند. بعد سرش را به طرف درخت دور میدهد.
"آها... میبینید این کژگردشی درخت را؟ مثل اینکه برایمان جای پای جور شده باشد تا بتوانیم به بالا بخزیم."
بوی تند پودر کالاشویی به مشام نرگس میرسد. بینیاش را بالا میکشد.
"راستی چه به آسانی میشود از درخت بالا رفت."
همزمان تنه و شاخچههای درخت را میپاید و فکر میکند انگار انبوه شاخهها برای تماشای خانهٔ او پشت پنجره صف بستهاند. چند بار گپهایی در مورد موش در دلش میگردد. ولی به جای آن میپرسد: "کمکم عادت کردهاید؟"
"خوب است دیگر... از دسامبر سال پیش که به اینجا کوچیدهایم. البته برای زندگی جای آرام و خوبی است. اما دل من نبود که از خانهٔ سابق کوچ کنیم. مگر زورم به مکس نرسید. مرض دارد. هر چند وقت باید خانه را تبدیل کنیم."
"یعنی چند وقت بعد اینجا را هم ترک خواهید کرد؟"
"شکی نیست."
نرگس به خانه میرود. اتاقها را کنترول میکند. لنگهٔ جورابی سیاه را در گوشهٔ حمام خیال موش میکند و کم میماند چیغ بزند. هر لکه و پارچهٔ تاریکی را که میبیند، موشش میپندارد. گپ خانم دیک را دوباره به یاد میآورد: "در تهکاوی موش پیدا میشود. اما در خانه نمیباشد. باز خانهٔ شما در طبقهٔ اول است. اگر مانند من در طبقهٔ همکف میبودید، چه میکردید؟"
حجم
۱۲۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۴ صفحه
حجم
۱۲۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۴ صفحه