کتاب تقدیر بی تقصیر من
معرفی کتاب تقدیر بی تقصیر من
کتاب تقدیر بی تقصیر من نوشتهٔ یگانه رحمتنژاد است و انتشارات کتابداران آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب تقدیر بی تقصیر من
آلن آراد دختر ۲۷سالهای است که حالا پرستار شده و به آرزوی کودکیاش رسیده است. ۱۰ سال گذشته که او خانوادهاش را پیدا کرده و آیندهای که دوست داشته را کنار آنها ساخته است. او دختری خوشسیماست و زندگی ساده و آرامی دارد، اما گذر زمان پرده از رازهای مبهم این زندگی برمیدارد و آلن را درگیر عشقی ممنوعه میکند. داستان تقدیر بی تقصیر من با این تصویر شروع میشود: «با صدای اذان صبح از خواب بیدار شدم، کشوقوسی به بدنم دادم و به سمت روشویی رفتم وضو گرفتم. سجادهای رو که مامان از مشهد خریده بود رو پهن کردم و نمازم رو خواندم، بعد از نماز چادر و سجادهام رو جمع کردم و دوباره به رخت خواب رفتم ولی هر کار کردم خوابم نبرد. صدای مامان که مشغول جمع کردن وسایل بود رو شنیدم، بابا چند روز قبل گفت که اگه موافق باشیم همه با هم شمال بریم، ما هم که از ترافیک و آلودگی هوای تهران خسته بودیم با اشتیاق پیشنهاد بابا رو قبول کردیم.» اما گویا قرار است در این سفر شمال اتفاقات زیادی برای آلن بیفتد.
خواندن کتاب تقدیر بی تقصیر من را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران رمان ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تقدیر بی تقصیر من
به راحتی میگم ۱۰ سال گذشت ولی هیچ وقت فکر نکردم که این ۱۰ سال چقدر زود گذشت و چه اتفاق هایی افتاد، اتفاقات تلخ و شیرین مثل بیماری بابا بزرگ که باعث برگشت مامان مریم و بابا محسن به شیراز شد.
الان ۷ ساله که مامان و بابا به شیراز برگشتن و من به خاطر دانشگاه و بیمارستان مجبورم تهران باشم، اما هر چند وقت یک بار از بیمارستان مرخصی میگیرم و برای دیدن مامان و بابا، شیراز میرم.
البته حال بابا بزرگ خوب شده اما بابا به خاطر حال بد مانلی حاظر نیست تهران بیاد. مانلی که الان ۲۱ ساله هست از نظر روحی به شدت مشکل داره.
مانلی با برادر یکی از هم کلاسی هاش آشنا میشه و با اصرار از بابا می خواد که با ازدواج مانلی و رضا (پسر مورد علاقه مانلی) موافقت کنه، بابا به خاطر اصرار های مانلی راضی شد تا یک مدت باهم نامزد باشند، هنوز چند ماه از نامزدی رضا و مانلی نگذشته بود که مانلی کنکور شرکت کرد ولی دانشگاه خوبی قبول نشد برای همین دانشگاه نرفت و گفت سال بعد دو مرتبه کنکور میده اما بعد از چند هفته رضا به مانلی گفت که دختر عموش از دانمارک برگشته و می خواد با اون ازدواج کنه، مانلی برای عشقی که ساخته بود خیلی جنگید ولی فایده نداشت و در آخر رضا نامزدی رو بهم زد، همین باعث شد تا مانلی شر و شیطون به یک دختر افسرده و گوشه گیر تبدیل بشه.
حجم
۱۶۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۴۷ صفحه
حجم
۱۶۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۴۷ صفحه
نظرات کاربران
نویسنده محترم نمیدونم نظر من بدستت میرسه یانه ولی باید بگم انقد به ریز جزییات پرداخته بودی که اصل داستان رو یادت رفته بود بجای پرداختن به ریز حرکات طرف مثل «رفتم دستمو شستم وضو گرفتم اومدم جانمازموپهن کردم نمازمو
درسته جذب داستانش شدم و تا اخرش خوندم .. ولی یکم تخیلی بود که همه به هم رسیدن و به خوشی تمام شد . نه بابا زندگی اینجوری نیست که
خسته نباشین بنظر من قلم خیلی ضعیفی داشتن😞
خیلی آبدوغ خیاری بود. داستان تکراری که کاملا میشد آخرش رو حدس زد. امیدوارم نویسنده دفعه بعد کمی خلاقیت به خرج بده. 👎👎👎👎
خیلی کتاب جالبی بود.... کتاب رو توصیه میکنم بخونید ...... فقط مشکلی که داشت از اول معلوم بود که اخرش چی میشه ولی خیلی جذاب و هیجان انگیز بود... من اون قسمتی که آلن رو گروگان گرفتن رو بیشتر دوست داشتم..
خیلی خیلی توضیحات الکی داخلش میداد و زیاد جالب نبود ،الکی وقت تلف کردن بود .
به نظرم اصل خوب نوشتن ، روان نوشتنه متاسفانه پر از سوتی و دروغ تابلو بود نویسنده داستان نوشتن بلد نبودن
فصل دوم کتاب که داستان بر روی مانلی و رایان مانور میداد بسیار زیبا نوشته شد. اما از واژه های تکراری خیلی استفاده میشد.مثلا واژه اکراه بارها در جاهای مختلف داستان تکرار شد و همین جذابیت متن رو کاهش میداد.
خیلی جالب نبود من فقط برگ زدم تموم شه
متن کتاب مثل دانش اموز دبیرستانی بود ک بین دوستای لاکچریش گیر کرده و میخواد با دروغای شاخ دار خودشو ب اونا برسونه من رمانای زیادی خوندم و این بین اونا خیلی ابکی و بی معنا بود واقعا ضعیف و