کتاب راز قلک بابابزرگ
معرفی کتاب راز قلک بابابزرگ
کتاب الکترونیکی «راز قلک بابابزرگ» نوشتهٔ عاطفه محمدزاده در انتشارات گوی چاپ شده است.
درباره کتاب راز قلک بابابزرگ
این کتاب داستان علی را روایت میکند که پدر و مادرش به نجف میروند و او پیش مادربزرگ و پدربزرگش میماند.
کتاب راز قلک بابابزرگ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب مناسب گروه سنی الف و ب است.
بخشی از کتاب راز قلک بابابزرگ
علی نگاهی به در بستهی خانهی محسن انداخت. کولهی آبیاش را از ماشین برداشت؛ پر از اسباب بازی بود. به سمت خانهی باباجون دوید. نگاهی به مامان و بابا کرد و گفت: "کاش می شد منم بیام!" باباجون در را باز کرد. علی پرید بغل باباجون. عاشق مامان جون و باباجون بود. مامانجون هم با یک سینی آمد. علی جلو رفت سرک کشید و گفت: "ســلام مامان جون! فکر کردم خـوراکــی آوردیــن!" همه سلام کردند و خندیدند! بـابـاجون قرآن را از سینی برداشت و بوسید. بابا و مامان را از زیر قرآن رد کرد. مـامـان جون هم زیر لب چـیزهایی گـفت. علی معنــیاش را نمیفهمید اما میدانست دعاست. بابا گفت: "با اجازه! خانم بریم؟ یک کاروان منتظر نشن!" بعد بازوهای علی را فشار داد، صورتش را بوسید و به سمت ماشین رفت. مامان در گوش علی گفت: "مواظب مامان بابای من باشی ها!" بعد مامان بغلش کرد و بوسید و رفت. مامان جون پشت سر مسافرها آب ریخت.
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۴ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۴ صفحه