کتاب اعظم المصائب (جلد دوم)
معرفی کتاب اعظم المصائب (جلد دوم)
کتاب اعظم المصائب (جلد دوم) نوشتهٔ علی قربانی سفیدان است و نشر میراث ماندگار آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب اعظم المصائب (جلد دوم)
بازگویی مصائب عاشورا و یادآوری فصلهای گوناگون این حماسهٔ جاوید، علاوه بر بیداری، حس ظلمستیزی و عدالتخواهی در جامعه، موجب تجدید حیات اسلام و احیای ارزشهای فراموش شده میشود، به همین جهت، این جمله در میان اندیشمندان اسلامی معروف شده که: «اَلاِْسْلامُ مُحَمَّدیُّ الْحُدُوثِ وَ حُسَیْنیُّ الْبَقاءِ؛ اسلام را حضرت محمد (ص) به جهان بشریت عرضه کرد و حسین بن علی (ع) از آن پاسداری و حمایت کرد.» ذکر مصیبت عاشورا وسیلهای است برای رساندن پیامها و سخنان امام حسین (ع) به جهانیان در طول تاریخ تشیع.
در این کتاب، مصائب حضرت سیدالشهداء به صورت کامل جمعآوری شده و به صورت یک مجموعه در اختیار ارادتمندان و شیعیان آن بزرگوار قرار گرفته است. برای اینکه عموم مردم نمیتوانند همهٔ مصائب را بدانند و از متون اسلامی و شیعی استفاده کرده و با آن همه مصائب آشنا شوند (البته دست یافتن به همهٔ آن مصائب، این را میطلبد که خوانندگان تمامی کتابها را مرور و مطالعه کنند) خواندن این کتاب که از تمامی منابع استفاده کرده و همهٔ مصائب را ذکر کرده و جامع و کامل و مختصر محسوب میشود، بسیار کاربردی و مفید است.
خواندن کتاب اعظم المصائب (جلد دوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران امام حسین (ع) پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب اعظم المصائب (جلد دوم)
چون صدای ناله جوانش را شنید که میگوید: بابا بیا که کار من از این و آن گذشت، تعجیل کن که وقت وداع از میان گذشت وقتی که حضرت با هزار حسرت در طلب جوانش برآمد دریای لشکر دید با شمشیرها و خنجرها و نیزهها و گرزها و تیرها ایستاده آلات حربیه آن گروه به خون جوانش رنگین شده امام غریب آن جماعت را از هم متفرق ساخت از دور چشمش به اسب بیصاحب پسر افتاد که مثل عقاب پر برآورده و دور کشته علی اکبر میگردد و بند دل حضرت گسیخت و جگر بندش فروریخت خروشی از دل برکشید. اه واولداه و اقرهّ عیناه جلوتر آمد دید قد صنوبر آسای علی مثل شاخه ارغوان بر روی خاک افتاده عمامه پیغمبر از سرش افتاده و فرق مبارکش مانند فرق جدش حیدر کرار شکافته مغز سرش پریشان شده موهای عنبربوی سرش به خاک و خون آغشته چشم از زندگی عالم بسته و لبهای عقیق مثل کهربا شده دستهای رشیدش از کار افتاده، حضرت بیاختیار شد از عجله و شتاب یک مرتبه دو پای خود را از رکاب تهی کرد و به روی خاک افتاد و هرچه خواست برخیزد نتوانست.
حجم
۵٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۸۳ صفحه
حجم
۵٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۸۳ صفحه