کتاب من یک گرگ را از گوش هایش نگه داشته ام
معرفی کتاب من یک گرگ را از گوش هایش نگه داشته ام
کتاب من یک گرگ را از گوش هایش نگه داشته ام نوشتهٔ لورا وان دن برگ و ترجمهٔ الهام پنام است و نشر ویرسو آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب من یک گرگ را از گوش هایش نگه داشته ام
تاثیرات ادبی آثار و شاهکارهای ادبیات ممکن است مستقیم و بدون واسطه یا غیرمستقیم و از طریق واسطههای مختلـف صورت گیرد. تأثیر مستقیم زمانی صورت میگیرد که نویسندهای از طریق مطالعه و آشـنایی بـا آثار نویسنده دیگری به زبان اصلی تحت تأثیر وی قرار گیرد، مانند تأثیرپذیری نیمـا یوشـیج از شاعران فرانسوی. تأثیر غیرمستقیم اغلب از طریق ترجمه صورت میگیرد، مانند تأثیر حافظ بر گوته که ازطریق ترجمه آلمانی هامر پورگشتال صورت گرفته است.
کتاب من یک گرگ را از گوش هایش نگه داشته ام مجموع ۱۱ داستان کوتاه از لورا وان دن برگ است و داستانهایی روان و تصویرگر دارد که از جنس دغدغهها و دلهرههای زندگی هر روزه ماست، با آنکه در آن سوی این کره خاکی و با فرهنگی دیگر از ما نوشته شده بسیار با ما عجین میشود و آذرخشهای تصویری آن تا مدتها در آلبوم خیال ما باقی میماند.
من یک گرگ را از گوش هایش نگه داشته ام برگردان انگلیسی از اصطلاح لاتین است که معادل امروزین آن گرفتن یک ببر از دم است و بیانگر این مفهوم که در چنان مخمصهای گیر افتادن که نه راه پیش داشته باشی و نه راه پس، یعنی نه میتوان گوش گرگ را رها کرد چون به تو حمله میکند و نه میتوان آن را تا ابد نگه داشت.
کتاب من یک گرگ را از گوش هایش نگه داشته ام اثر لورا ون دن برگ نویسندهٔ جوان اهل آمریکا است. او در فلوریدا متولد و بزرگ شده است و در ماساچوست زندگی می کند. این کتاب مورد توجه بسیاری از کارشناسان ادبی و سفارششده در رده ده کتاب برتر داستانی در نشریات معتبری چون تایمز در سال ۲۰۲۰ است.
خواندن کتاب من یک گرگ را از گوش هایش نگه داشته ام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای کوتاه آمریکایی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب من یک گرگ را از گوش هایش نگه داشته ام
میخواهم از آن شب برایتان بگویم. شبی که قطار به من زد و مردم.
جریان اینه که این اتفاق اصلا نیفتاد.
این مربوط میشود به سالها قبل.
مدتها بود که دیگر به آن شب فکر نمیکردم، شب آخرم و بعد یک روز که از خواب بیدار شدم، تنها چیزی که میتوانستم به آن فکر کنم، همان شب بود.
بهتر است اینطور توضیح دهم. سالها وسط یک زندگی شلوغ بودم. ساکن شهری پر از پروژههای ساخت و ساز تمام نشدنیام. در آپارتمانی بالای یک کافه زندگی میکنم. مدتی که در دفترم هستم، دانشجوها یکی پشت دیگری به دفترم میآیند؛ حرف زدن با آنها مرا از شر افکارم رها میکند. در یک مرکز بحران هم به طور داوطلب کار میکنم. گوش شنوای زنهایی هستم که از ماجراهای زندگیشان میگویند؛ اما چند وقت پیش همه جا در سکوت فرو رفت. دلیل آن هم بسته شدن کافه درست یک روز بعد از عید شکرگزاری بود، آن هم بدون هیچ اطلاعی و اینطور شد که کل ساختمان را سکوت فرا گرفت.
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۰ صفحه
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۰ صفحه