کتاب از اول دو سانتی کج بود!
معرفی کتاب از اول دو سانتی کج بود!
کتاب از اول دو سانتی کج بود! نوشتۀ فرید حسینیان تهرانی است. این کتاب را انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده است.
درباره کتاب از اول دو سانتی کج بود!
فرید حسینیان تهرانی در این کتاب سعی داشته تا همراه با نگارش داستان، به بخشی از دغدغههای فلسفی خود نیز بپردازد. وی در این مجموعه مناسبات و علایق اقشاری از جامعه پیرامونش را در لابهلای تمایلاتش به شناساندن دنیای درونی آدمها، بیان کرده است. واگویههای درونی انسان امروز در نسبت با نوع تفکر امروزی درباره عشق و روابط میان آدمها، از جمله محورهای موردنظر وی در این مجموعهاند. وی در یادداشتی در ابتدای این کتاب اینگونه آورده است:
«پس همان آدمهای اطراف، همان برادر و مادر و پدر، میتوانند نقشپوش فرزند و شریک و دوست شوند بر پهنه داستان. معشوق میتواند با همان عطر و اطوار اما در ریختهای گوناگون ظاهر شود و آجر بهمنی دیوار خانهای در محله دروس سر از آرک ورودی خانهای در خیابان فرمانیه در آورد و تاب بسته در خیابان لالهزار به خانهای دراندشت در خیابان ایران نقلمکان کند…»
خواندن کتاب از اول دو سانتی کج بود! را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟
علاقه مندان به مطالعه داستان های کوتاه میتوانند از خواندن این کتاب لذت ببرند.
درباره فرید حسینیان تهرانی
فرید حسینیان تهرانی ساکن و متولد تهران در ۱۳ دی ۱۳۵۶ است. او کارشناس مهندسی مکانیک در طراحی جامدات و کارشناس ارشد مدیریت شهری است و همچنین شاعر و نویسنده نیز هستند.
از آثار او میتوان به مجموعه شعر سپید «دارم خیال میکنم!»، مجموعه شعر سپید سادهترین حرفهایت را بزن! مجموعه داستان «از اول دو سانتی کج بود»، رمان «زنِ درون آلپاچینو»، مجموعه شعر سپید «اجرای عاشقانۀ نارنج»، ترجمه آنتولوژی شعر چین «هر قلبی بودای خویش است»، رمان "من آلیس نیستم ولی اینجا خیلی عجیبه"، ترجمه اشعار جیمز جویس «موسیقی مجلسی»، مجموعه داستان ده کلمه «مینیمال من»، انتشار پراکنده آثار در نشریاتی چون کارنامه، گلستانه، آنات، دانوش، کارگاه هنر نوین، والس ادبی، مایا، پیادهرو و آوانگاردها.
بخشهایی از کتاب از اول دو سانتی کج بود!
دم غروب بود. خسته بودم و مزۀ سیگار بعد از کار در دهانم به تلخی میزد. فکرکردن به خرابیهای رنوی فکستنیام، صورتم را توی آینۀ ماشین دلخور مینمود. توی آینه دیدمش. پرشیای مشکی کند کرد و در سمت چپ یا راست عقبش باز شد (عقب را حتم دارم اما امان از این قانون آینهها). انگار کنی کسی هلش داده باشد بیرون، بیرون افتاد. چرخید و مات و معلق خیره شد به پیشرو. به خیالم رسید کسی یا چیزی را در جلوی صف ماشینها میجوید. چشم پایین انداختم در شیشه، چیزی نظرم را نگرفت و دوباره در آینه برگشتم. پژو از کنارم راهی جست و جست و رفت. من در راهبندان خروجی بزرگراه منتظر بودم.
حجم
۹۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۲۲ صفحه
حجم
۹۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۲۲ صفحه