دانلود و خرید کتاب نیم خورده درندگان حامد قربانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب نیم خورده درندگان اثر حامد قربانی

کتاب نیم خورده درندگان

نویسنده:حامد قربانی
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب نیم خورده درندگان

کتاب نیم خورده درندگان فیلمنامه‌ نوشته حامد قربانی است که به اعتیاد می‌پردازد. این کتاب را انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده است.

درباره کتاب نیم خورده درندگان

روایت در خیابانی نسبتاً بی‌رفت‌وآمد در پایین شهر، تعداد زیادی از مردمان دور گروهی تعزیه‌خوان جمع شده‌اند. گروه تعزیه‌خوان در حال اجرای تعزیهٔ حُرّ دلاور هستند. شبیه‌خوان حُرّ در کنار اسب سفیدی ایستاده است و آوازخوانی می‌کند. در تاریکی شب که مغازه هم در تاریکی است در یک مغازه پرنده فروشی در میان انبوهی از قفس‌ها، سه مرد دزد در حال خالی کردن گاوصندوق و خالی کردن چند پرنده از قفس‌اند. سواری گشت شهربانی پیدایش می‌شود. پس از توقف، دو مامور از سواری پیاده شده و با فاصله‌ای صدمتری از تعزیه‌خوان‌ها و با فاصله‌ایی نزدیک به مغازهٔ پرنده‌فروشی، شاهد اجرای تعزیه می‌شوند. داخل مغازه یکی از سارقین متوجهٔ چراغ سواری شهربانی شده است. آن‌ها  در مغازه را باز می‌کنند و پرنده‌ها را رها می‌کنند و هم‌زمان خودشان هم بیرون می آیند و ده به یک در جهت مخالف هم فرار می‌کنند. دو مامور شهربانی هرکدام به یک سمت متفاوت می‌روند و داستان با همین گره شروع می‌شود.

داستان کتاب درباره اعتیاد و اثرات آن در زندگی است و هم‌چنین در بافتی از انقلاب و جنگ روایت می‌شود تا مخاطب را با تاریخ همراه کند. 

خواندن کتاب نیم خورده درندگان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به فیلمنامه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب نیم خورده درندگان

سارق سوار بر اسب از خیابان عبور کرده و به کوچه‌ایی می‌رسد؛ سپس از چند کوچهٔ خلوت و تاریک می‌گذرد تا اینکه به کوچه‌ایی رسیده که ابتدای آن سقاخانه‌ایی دیده می‌شود. او از اسب پیاده شده و برای نوشیدن آب به سمت سقاخانه می‌رود. لحظه‌ای بعد شیههٔ اسب شنیده شده و سارق از نوشیدن آب منصرف می‌شود. از اینرو کاسهٔ آب را به طرف حیوان گرفته تا او بنوشد. سپس سر خود را روی سر اسب گذاشته و زیر لب از او تشکر می‌کند. سری به اطراف چرخانده و بعد دوان‌دوان می‌رود. اسب سفید تنها در برابر سقاخانه ایستاده است و نور شمع‌ها به صورتش می‌تابد.

شب ـ کوچه و خانه ـ خارجی / داخلی

سارق دوان‌دوان وارد کوچه‌ایی شده و به سمت خانه‌ای قدیمی می‌رود. با هول و هراس درِ خانه را باز کرده و وارد حیاط می‌شود. گوشهٔ حیاط گلخانه‌ایی کوچک دیده می‌شود. او همچنان نفس‌نفس می‌زند. کیسهٔ پول در دست دارد و خیالش راحت است. به ناگه نگاهش به کفش‌های زیادی که در برابر درِ ورودی به اتاق‌ها قرار دارد می‌افتد. کفش‌هایی که متعلق به مهمانان است. در میان کفش‌ها نگاهش به کفش زنانه‌ای می‌افتد که گویی برایش آشنا می‌آید. برق از نگاهش می‌پرد. به سمت در ورودی می‌رود. خیس عرق است و با دست کفش‌های مهمانان را مرتب می‌کند. در این میان خیره به کفش زنانه است. در همین لحظه سایه‌ای روی کفش می‌افتد. آرام سربلند می‌کند. پیرزنی که مادر اوست، بالای سرش دیده می‌شود.

مادر چشمام چهارتا شد از بس که به این در نگاه کردم... چشم به راهی می‌دونی یعنی چی بی‌چشم و رو؟ دو هفته است که پیدا نیست سر از کدوم گورستون درآوردی؟

رضا چشم و دلت روشن مادر... این پادریِ تمیز و این سُفرهٔ ضیافت واسه یارِ از سفر برگشتهٔ منه؟

مادر همه یار گرفتن تو یَرقان. نگفتی فانوس به کدوم گورستون بُرده بودی؟ می‌ذاشتی صبحِ آخر سال می‌اومدی که آوازه‌ات با خروس یکی می‌شد. این ریخت و قیافهٔ زار و نزار چیه؟ این پیرهن یوسفه یا جیگر زلیخا؟ آب بگیر نجاستُ نیاری تو خونه!

رضا (با اشتیاق) می‌گم مادر، می‌تونی امشب صیاد غزالم بشی؟ خودت که خوب می‌دونی تورِ شکار من دیگه کارساز نیست!

مادر من خاله گردن درازم آقا لوطی. شفاعتِ منو کسی قبول نمی‌کنه!

رضا گَردِ یأس و نومیدی رو دلم نپاش مادر. هر کی ندونه خودت خوب می‌دونی که حریفِ حرفِ امیرسالارخان خودتی. جونِ رضا امشب و بذار با دل خوش بخوابیم!

مادر نیس که شبای دیگه ناخوش می‌خوابی. مردی و معرفت نشونه داره بچه، من تیرمُ می‌ندازم، ببینم تو هم می‌تونی امشب خط و نشونِ معرفت بکشی یا نه... از اتاق پشتی برو تو، لباسِ پلوخوری‌ات هم بپوش. بجنب تا صید از دست صیاد نرفته! (به داخل می‌رود)

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۵۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۱۵۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۴۳,۲۰۰
تومان