کتاب حقیقت دارد، تو را در خواب بوسیده ام
معرفی کتاب حقیقت دارد، تو را در خواب بوسیده ام
کتاب حقیقت دارد، تو را در خواب بوسیده ام نوشتهٔ میلاد اکبرنژاد است و انتشارات کتاب نیستان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب حقیقت دارد، تو را در خواب بوسیده ام
کتاب حقیقت دارد، تو را در خواب بوسیده ام مجموع ۸ نمایشنامه از میلاد اکبرنژاد است که نامهایشان از این قرارند:
حقیقت دارد، تو را در خواب بوسیدهام
یک تکه از گفتارِ گمشدهیِ ماندانا در گزارشِ شاهکشی
در کوههای کابل زنی است که...
سمفونی رویِ گدازههایِ آتشفشانِ تلخ
۲۰۱۹ ـ بیداری در نورنبرگ
شکسپیر ـ آوریل ۱۹۹۹
شکسپیر- عشقِ ۲۰۰۱
شکسپیر – خونِ ۲۰۰۳
دو نمایشنامه نخست این مجموعه با عنوان «حقیقت دارد تو را در خواب بوسیدهام» و «یک تکه از گفتار گمشده ماندانا در گزارش شاه کشی» روایتهای تاریخی دارند و در بستر گذشته جریان دارند.
در نمایش اول، اکبرنژاد در فضایی رئال داستان زندگی و تحول حر ابن یزید ریاحی در واقعهٔ عاشورا را روایت کرده است. در این داستان ما از نگاه حر تحول را در زندگیاش میبینیم.
در نمایشنامهٔ «یک تکه از گفتار گمشده ماندانا در گزارش شاه کشی» نویسنده به سراغ روایتی داستانی از ایران باستان رفته و شرحی از زندگی هارپاگ، سردار ایشتوویگو، پادشاه ماد، در قرن ۶ پیش از میلاد را روایت میکند. او از طرف ایشتوویگو مأمور شد تا نوه دختری وی، کورش دوم را که هنوز طفلی بیش نیست به قتل برساند. اما او تصمیم می گیرد تا این مأموریت را به چوپانی به نام سپاکو بسپارد ولی چوپان هم طفل را نمیکشد. اکبرنژاد در این اثر نیز سعی کرده با حضور سه شخصیت به ارائهٔ تصویری از این رویداد تاریخی و به دنبال آن کشتن پادشاه ماد بپردازد.
نمایشنامهٔ سوم از این اثر با عنوان «در کوههای کابل زنی است» راویان نمایشنامه از سرزمین فارسیزبان همسایه انتخاب شدهاند و نویسنده سعی دارد به کمک روایت داستانی آن، شرحی از باورهای مذهبی و اعتقادی مسلمانان افغان و مکتب مبارزاتی مجاهدان افغان به ویژه احمد شاه مسعود در مقابل نیروهای طالبان را ارائه کند.
داستان نمایش «سمفونی روی گدازههای آتشفشان تلخ» نیز داستانی عاطفی در کش و قوس دفاع مقدس را روایت میکند که در آن یک رزمنده با زنی که گویا از اعضای گروه منافقین است و به قصد برنامهریزی برای کشتن مرد به وی نزدیک شده روبهرو میشود.
این اثر همچنین سهگانهای از اکبرنژاد با عنوان «شکسپیر» را نیز با خود به همراه دارد که به گفته وی حاصل بیقراریهای او در دوران دانشجوییاش در دانشگاه شیراز است.
مجموعه آثار نمایشی اکبرنژاد در این اثر را بیش از هرچیز میتوان جلوهای از دغدغهمندی او به نمایش محتوای داستانی به شمار آورد. محتوایی که او آن را بر فرم روایت نیز مقدم دانسته و به همین دلیل برای نمایش دادن آنها به هیچ وجه سعی نداشته است تا خود را در پیچ و تاب ظاهر و فرم روایت اسیر کند.
خواندن کتاب حقیقت دارد، تو را در خواب بوسیده ام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کسانی که به نمایشنامههای تاریخی یا روایتهای عاشقانه یا مربوط به افغانستان علاقه دارند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب حقیقت دارد، تو را در خواب بوسیده ام
زن: من دلم میخواد شوهرم پیشم باشه. اینگناهه؟
مردِ یکم: آخه وسطِ این گیرودار که طالبها سایهٔ زنا رو با تیر میزنند، نمیگند تو شاخِ شمشاد، وسطِ گلهٔ مردا چه میکنی؟ د آخه مگه بقیه زن و بچه ندارند؟ اگه قرار باشه همهٔ زنا پیشِ شوهراشون باشند که دیگه کسی یافت نمیشه با این خدانشناسها در بیافته.
زن: بقیه اگه زن و بچه دارند مثلِ آدم توی شهر زندگی میکنند، نه کوه و کمر.
مردِ یکم: کدوم شهر؟ حالا که همهٔ اون آدمها دارند میگریزن به کوه و کمری که تو میگی.
زن: میگی تنهایی تو این دخمه چه کنم؟
مردِ یکم: [تفنگی را به سمتِ او میگیرد] بگیر!... بگیر! ... میگم بگیر! ... د بگیر دیگه!
زن: میخوای با این چه کنم؟
مردِ یکم: بگیر تا بهت بگم. [زن تفنگ را با تردید میگیرد] توی این تفنگ یک گلوله مونده. فقط یکی!
زن: من که تیراندازی بلد نیستم.
مردِ یکم: من نگفتم تو تیر بیاندازی!
زن: پس این تفنگ به چه دردم میخوره؟
مردِ یکم: [مکث] من دوست ندارم زنده به دستِ طالبها بیافتی.
زن: [مکث] استغفرا...، یعنی باید چه کنم شاه؟
مردِ یکم: [مکث] بنشین طلعت! [زن در بهت روبهروی او زانو میزند] من در دنیا جز تو کسی را ندارم. اگه دارم با این نامردما میجنگم، مثلِ همون وقتا که با روسها میجنگیدم، برای اینه که تو آسیبی نبینی. اگه قرار باشه تو لکهیی رو دامنت بنشینه.. [زن یک لحظه به دامنش نگاه میکند] منظورم لکهٔ بیآبروییه!..
زن: استغفرا...
مردِ یکم: بگذار حرفم تموم بشه. من دیگه برام بیاهمیته که میجنگم یا نه وقتی تو...
زن: اما تو برای وطنمون میجنگی. مگه نه؟
حجم
۲۲۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۹۸ صفحه
حجم
۲۲۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۹۸ صفحه