کتاب تنهایی
معرفی کتاب تنهایی
کتاب تنهایی نوشتۀ افسرالسادات سعادتی است. این کتاب را انتشارات پارس تاک در سال ۱۳۹۹ منتشر کرده است.
درباره کتاب تنهایی
زندگی محل عبوری بیش نیست. هر که در این گذرگاه بیشتر از آنچه باید دل ببندد بیش از آنچه انتظار دارد زیان میبیند. زندگی بیش از آنچه با قوه درک و تخیل ما قابل تطبیق باشد به نظر بیرحم است. خوشا آنان که طول زندگی را تنها برای آن یافتهاند که در سایهاش نفسی تازه کنند و دنیا را به آخرت وصل کنند و زندگی را جز منزل گاهی که هر لحظه عدهای را میپذیرد و عده دیگری را بدرقه میکند تا جایی برای تازهواردان سازد. تا آنها نیز چند صباحی بیاسایند و دوباره جای خود را به تازهواردان دیگر دهند. زندگی برای آنهایی که تصمیمهای درازمدت میگیرند - نتیجهای جز دل سپردن از همه آنچه برای آن یکعمر در جستجو بودهاند نیست.
زندگی شاخه گندمی است که در مرغزاری توسط دستانی زحمتکش روییده میشود تا به جان کودکی زندگی ببخشد و او را به ادامه زندگی وادار کند. زندگی آب گوارایی است که بر لبان تشنهای نشسته و او را سیرابش میکند. زندگی لبخندی است که بر قلبی مینشیند ولی قبل از آن که رنگی بگیرد در دم میمیرد. زندگی اشکی است که شبی بر چهرهای نقش میبندد ولی قبل از آن که شوری آن بر روی لبان شخص چشیده شود سپیده صبح مانع از ادامه حرکت آن میشود. زندگی شعله آتشی است که آتش آن عدهای را میسوزاند و گرمای آن وجود عدهای را روشنی میبخشد و خاکسترش نیز دامنگیر عدهای دیگر است. زندگی کتابی است تمام شده که تو چند برگی به آن اضافه کرده و ادامه آن را به دیگران بسپاری، زندگی قصه آغازهای زیبا و فرجامهای نامعلوم است.
خواندن کتاب تنهایی را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟
کتاب تنهایی برای کسانی که فکر میکنند در تنهایی غوطهور هستند و در این راه تنهایند پیشنهاد میشود.
بخشهایی از کتاب تنهایی
از اندوه تنهاییام یک شب با ستاره سخن گفتم، از چشمک زدن بازنهادمش، با آسمان گفتم گریست. با باران راز دل در میان نهادم سیل گشت و به دریا پیوست دریا نیز متلاطم گشته و امواج را به مدد گرفت. غرش امواج، تنهاییام را به کوهها گوشزد کرد کوه خاموشتر از همیشه ولی استوار و پابرجا به من خیره گشت. توانایی درک آنهمه صلابت برایم غیرممکن بود، گریستم. این بار نه بهخاطر تنهایی که برای آنهمه عظمت و شکوه و تنهایی که در کوه بهوضوح دیدم، چرا دویدم دستانم گویی قبل از آنکه مغزم فرمانی صادر کرده باشد کوه را به آغوش میگرفت و شریکی برای تنهایی و جدایی خود مییافت. حالا ماه بر همه زمین جلوهگری میکند به ماه نگاه کردم. چشمانم چیزی را جستجو میکرد که شاید دلیلی برای اینهمه وقت که در تنهایی اسیر تصورات بسیاری گشته بودم بیابد. این اولین باری بود که ماه هم سختی آشنا برایم شده بود.
حجم
۹۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۱ صفحه
حجم
۹۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۱ صفحه