دانلود و خرید کتاب از جنوب لبنان تا جنوب ایران؛ جلد اول سیدرحیم صفوی
تصویر جلد کتاب از جنوب لبنان تا جنوب ایران؛ جلد اول

کتاب از جنوب لبنان تا جنوب ایران؛ جلد اول

معرفی کتاب از جنوب لبنان تا جنوب ایران؛ جلد اول

کتاب الکترونیکی «از جنوب لبنان تا جنوب ایران؛ جلد اول» نوشتهٔ سیدرحیم صفوی و مجید نجف‌پور در انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسیده است. در این کتاب خاطرات سردار سیدرحیم صفوی، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از سال های قبل از انقلاب تا سال ۱۳۶۰ تدوین شده است.

درباره کتاب از جنوب لبنان تا جنوب ایران؛ جلد اول

خاطرات سردار سید رحیم صفوی در هفت فصل تدوین شده و با گاه‌شمار زندگی او، اسناد و تصاویر کتابنامه و فهرست اعلام به پایان می‌رسد.

سردار سید رحیم صفوی در سال ۱۳۳۱ در شهرستان لنجان از توابع استان اصفهان به دنیا آمد. پس از تحصیلات اولیه وارد دانشگاه تبریز شد و در جریان مبارزات سیاسی دانشجویی قرار گرفت. او مبارزات سیاسی را در دوران سربازی با حضور در تظاهرات مردم تبریز و اصفهان ادامه می‌دهد تا این که در سال ۱۳۵۶، پس از مجروح شدن، از ایران خارج می‌شود و به سوریه و لبنان می‌رود و در فرانسه با امام دیدار می‌کند. رحیم صفوی بعد از انقلاب، در تشکیل سپاه پاسداران اصفهان نقش فعالی می‌‌گیرد، با گروه‌های مخالف درگیر می‌شود و در جنگ تحمیلی حضور بیشتری پیدا می‌کند.

کتاب از جنوب لبنان تا جنوب ایران؛ جلد اول را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به مطالعه دربارهٔ اتفاقات سال‌های انقلاب پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب از جنوب لبنان تا جنوب ایران؛ جلد اول

صداهای عجیب و غریبی از داخل تونل های قنات به گوش می رسید. وحشت تمام وجودم را فراگرفته بود. مرتب جیغ میزدم و فریاد میکشیدم: «آهای مردم من سیدیحیی فرزند سید عباس هستم، من را نجات بدهید»، اما هیچ کس آنجا نبود که به کمکم بیاید. تقریبا روز از نیمه گذشته بود و کاملا ناامید شده بودم، ضعف تمام وجودم را گرفته بود؛ حالت بسیار بدی داشتم؛ بر اثر زیاد فریاد کشیدن صدایم گرفته بود و دیگر امیدی به نجات نداشتم. در همین حال و هوا بودم که یک مرتبه صدایی شنیدم، صدای کسی بود که با الاغش از آن نزدیکی رد می شد. امید در وجودم جان گرفت و با تمام نیرویم فریاد زدم: «مرا نجات دهید.» آن فرد صدایم را شنید و به سر چاه آمد، من او را شناختم؛ پسرعمه ام اصغر آقا بود که اسم کاملش اصغر خلیفه سلطانی است. او هم مرا شناخت. سریع رفت و طنابی آورد؛ سر آن را پایین فرستاد و من را از چاه بیرون کشید. هوا کاملا تاریک شده بود که مرا به خانه بردند و بعد از مدت کوتاهی به حالت طبیعی خود برگشتم.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۳٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

حجم

۳۳٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

قیمت:
۱۰۷,۰۰۰
تومان