کتاب خاله بوژنه

کتاب خاله بوژنه رمانی عاشقانه و اجتماعی نوشته فاطمه برومندی سرابی است که در انتشارات متخصصان به چاپ رسیده است.

 داستان درباره دختری است که پدرش در بچگی او و مادر و خواهرش را ترک کرده و با زنی دیگر راهی ترکیه شده است. این دختر نیز همراه مادر و خاله‌ها و دایی‌اش زندگی را گذرانده تا به سن دانشگاه رسیده است. او در این کتاب زندگی خود و خانواده‌اش از جمله خاله خیاطش را که بسیار ماهر و پولدار است، تعریف می‌کند. 

 خواندن کتاب خله بوژنه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 دوست‌داران رمان های ایرانی مخاطبان این کتاب‌اند.

 بخشی از کتاب خاله بوژنه

آره بابک همین کارو بکن

- چشم قربان

- چشم رادمهر بگو آقا بابک

- اوکی چشم آقا رادمهر

کمند: بذار راحت باشه بچه ... چقدر تمرین کرده که به مشتری بگه قربان

- من معذب می شم! فکر می‌کنم یه آدم ۵۰ ساله‌ام، با یه آدم قدبلند و هیکل درشت

که ۱۰۰ کیلو وزنمه

هه هه هه خندیدن

- آره راست میگی آدم معذب می شه

- میزو چیدن، هرچی خواستی بخور، من فقط می‌خواستم کمک مالی بهشون بکنم و

امروز براشون خاطره بشه وگرنه امروز نه من نه تو نمی‌تونیم این همه غذا رو بخوریم یا

این که حتی ببریم برای آتوسا و آسا.

- نه لازم نیست خان جون براشون غذا درست می‌کنه

- هرجور راحتی برای من فرقی نمی کنه

- تشکر رادمهر آقا

- خواهش م یکنم کمند خانوم

- قربان میز شما آماد هاس

- پس نمی‌خوای منو رادمهر صدا کنی!

- عادت کردم قربان

- باشه آقا بابک

- بفرمایید بانو

کمند: تشکر آقا بابک زحمت کشیدید

- به به چه گلدون قشنگی

- گلاشو از توی باغچه چیدم؛ البته اجازه نیست از توی باغچه گل بچینیم اما من فقط

به‌خاطر شما زوج چیدم.

رادمهر: تشکر بابک جان ... جبران کنیم