کتاب بدوک
معرفی کتاب بدوک
کتاب بدوک فیلمنامهای نوشته سیدمهدی شجاعی و مجید مجیدی است. این کتاب را انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده است.
درباره کتاب بدوک
پس از یک دوره خشکسالی در روستایی در سیستان و بلوچستان، فقط حیدر همراه پسرش جعفر و دخترش جمال ماندهاند. حیدر با ریختن چاه آبی که در حال حفرش بود کشته میشود. جعفر و خواهر کوچکش جمال پیاده به سوی شهر راه میافتند.
در راه رانندهای آنها را پیدا کرده و به یک قاچاقچی به نام عبدالله میفروشد. پسر را برای آوردن جنس قاچاق به پاکستان میبرند و دختر را برای فروش به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس میفرستند. داستان کتاب درباره تلاش جعفر برای فرار از دست عبدالله و نجات خواهر کوچکش است. فیلمنامه این فیلم پس از ۲۵ سال اجازه انتشار یافته است.
خواندن کتاب بدوک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به فیلمنامه پیشنهاد میکنیم.
درباره سید مهدی شجاعی
سید مهدی شجاعی در سال ۱۳۳۹ در تهران به دنیا آمد و هفده سال بعد با دیپلم ریاضی، برای ادامه تحصیل در رشته تئاتر وارد دانشکده هنرهای دراماتیک شد. او در بدو ورود به دانشکده، گرایش کارگردانی تئاتر را برگزید و حدود سه سال نیز با همین گرایش پیش رفت و عموم واحدهای کارگردانی را پشت سر گذارد. در این زمان که به سن بیستسالگی رسیده بود، از میان مسیرهای مختلف پیش رو، نویسندگی را بهعنوان حرفه برگزید. به همین جهت از رشته کارگردانی به نمایشنامهنویسی و ادبیات دراماتیک تغییر جهت داد و همچنین با اعلام انصراف از ادامه تحصیل همزمان در رشته علوم سیاسی، علیرغم گذراندن عموم واحدهای مهم و اساسی، تمرکز خود را به طور ویژه در حوزه داستاننویسی قرارداد. سید مهدی شجاعی حدود هشت سال مسئولیت صفحههای فرهنگی و هنری روزنامهٔ جمهوری اسلامی و سردبیری ماهنامهٔ صحیفه را به عهده داشت. سالهای متمادی مسئولیت سردبیری مجله رشد جوان را برعهده داشت و همزمان در سمت مدیر انتشارات برگ به انتشار حدود ۳۰۰ کتاب از نویسندگان و هنرمندان و محققان کشور همت گماشت. مسئولیت داوری چند دوره از جشنواره فیلم فجر، جشنواره تئاتر فجر، جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان و جشنواره مطبوعات از فعالیتهای هنری و فرهنگی او طی سالهای ۶۵ تا ۷۵ به شمار میروند. اگرچه رشته تحصیلیاش ادبیات نمایشی بوده و چند نمایشنامه هم به دست چاپ سپرده، اما بیشتر بر روی داستاننویسی متمرکز شده و مجموعههایی از داستانهای کوتاه و بلند مانند «سانتاماریا»، «غیرقابل چاپ» «سری که درد… میکند» را منتشر کرده است. از دیگر آثار هنری سید مهدی شجاعی، قطعههای ادبی اوست که در قالب چند کتاب به بازار نشر روانه شدهاند. او در سال ۱۳۷۶ اقدام به راهاندازی انتشارات کتاب نیستان کرد. انگیزه اصلی این حرکت معرفی و چاپ برگزیدگان ادبیات در حوزههای داستان، شعر و نمایشنامه بود. این پروژه در نهایت در سال ۱۳۸۰ با انتشار بیش از ۲۵۰ دفتر از هنرمندان معاصر خاتمه یافت. کتاب نیستان علاوه بر پروژه «گزیده ادبیات معاصر»، حدود ۴۰۰ عنوان در حوزههای ادبیات، ادبیات دینی، مذهب و کودک و نوجوان منتشر کرده است.
بخشی از کتاب بدوک
در عمق چاه، فانوسی به زحمت اطرافش را روشنی میبخشد. تیشهای بیرمق در کار کندن است و بیلچهای هر از گاه مشتی خاک بر خاک گونی میافزاید.
حیدر، خسته اما چشم انتظار و امیدوار، عرق از جبین میزداید، طناب گونی را به علامت میتکاند و گونی نرم از زمین کنده میشود. حیدر نیز به دنبال گونی پای بر گیرکهای چاه میگذارد و آرام آرام خود را بالا میکشد. حیدر و گونی خاک و دوربین، به دهانهٔ روشن چاه نزدیک و نزدیکتر میشوند.
ابتدا نور، چشم دوربین را میزند و بعد اندک اندک به روشنی عادت میکند. جمال و جعفرـ دختر و پسر هشت ساله و دهسالهـ در کنار چرخ چاه و قاطر ایستادهاند و پیدا میشود که کارگزاران بالای چاه ایندو بودهاند.
در بیرون چاه، روستایی است خشک و بیآب و علف؛
سالکی در صورت بیابانی برهوت.
آخرین بقایای اهالی، خسته از خشکسالی در حال کوچند؛ بیابانی خشک و لم یزرع و مهاجرانی که ناخواسته و خسته و مغموم و پراکنده، مایحتاجی همراه با قاطری، چرخی، شتری... یا پای پیاده پشت به روستا کردهاند و از فلاکت به سوی سرنوشتی نامعلوم پیش میروند.
تنی چند از اهالی، سوار بر قاطر بالای چاه ایستادهاند تا با حیدر اتمام حجّت کنند و ماندنش را در روستای از رمق افتاده، مانع شوند.
حیدر هنور تمام قد از چاه برنیامده است، نیمهای بر زمین دارد و نیمهای در چاه، به اشارت، آب میطلبد و جمال با کوزهای و کاسهای، خواستهاش را اجابت میکند.
حجم
۳۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۷۸ صفحه
حجم
۳۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۷۸ صفحه