کتاب اینجا، اکنون، این

کتاب اینجا، اکنون، این نوشته علی زند است. این کتاب مجموعه‌ای گفتارهای نویسنده است که هر کدام پیامی دارد.

درباره کتاب اینجا، اکنون، این

نویسنده در این کتاب مجموعه‌ای از سخنان عرفانی و فلسفی و روان‌شناسانه خود را گرداوری کرده است. این نوشته‌ها بار احساسی و شهودی بالایی دارند و به خواننده کمک می‌کنند بتواند احساس بهتری داشته باشد و جهان اطرافش را بهتر ببیند و درک کند. این نوشته‌ها از سال‌ها تفکر و مطالعه ریشه گرفته است و به خواننده کمک می‌کند تا از تجربیات نویسنده استفاده کند و از آن لذت ببرد. این کتاب مجموعه‌ای از جملات کاربردی در تمام ابعاد زندگی انسان امروز است که در دریایی از روزمری و زندگی ماشینی گم شده است.

درباره کتاب اینجا، اکنون، این را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به متن‌های انگیزشی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب  اینجا، اکنون، این

در دانشگاه زندگی، انقدر یک درس را تکرار خواهی کرد، تا کاملاً در آن درس آگاه شوی،

خام وارد می‌شوی و پخته خارج،

اگر خام ماندی، انقدر دانشگاه را تکرار خواهی کرد تا کاملاً پخته گردی،

هرگز کسی خام، چرخه تولد و مرگ را ترک نخواهد کرد

تنها یک پخته رها می‌گردد

***

خواسته‌هایی که داری، اگر برای زیاده‌خواهی و ارضای نفس است، و برای این است که در مقایسه افتادی و می‌خواهی به جایی برسی که الان راضی نیستی، 

تمامش درد است و عذاب، که اغلب، خواسته بر این محور می‌چرخد

***

سامادی یا اشراق، در سکوت بین دم و بازدم تجربه می‌شود

شکافی که تمامی هستی از آن زاییده می‌شود

و بعد از فنا شدن در منبع روحانیت،

خواست زندگی خواست تو می‌شود، و خواست تو خواست زندگی

یعنی تسلیم و سرسپردگی، اعتمادی ژرف به زندگی داشتن،

هر آنچه که میاید خوش آید،

***

هشتاد درصد وسایلی که در منزلتان دارید، و امکاناتی که برای خودتان فراهم ساختید، اضافی هستند

و فقط برای این است که با جامعهٔ ایگویئستیک همراه باشید

***

زمانی که بدانی معصومی، معصوم نیستی

زمانی که بدانی بی نفسی، در نفسی

زمانی که رها شوی،

از خیلی از ماهیت‌های فکری دیگر خبری نیست

مقایسه، فکر اینکه در چه کیفیتی هستی، آزاده هستی یا نه،

تمامی این سؤالات از خود نفس است

***

نکته؛

مسیری است بسیار سوزان، و آتشین،

هر که پا گذارد، برگشتی نیست

هر آنچه به آن مفتخری از تو خواهد گرفت، حتی آن اندک هویتی را که از بودن داری

با دم شیر بازی نتوان کرد

یا حق آن گوید که از خود بگذرد