کتاب خرد نهفته در اضطراب
معرفی کتاب خرد نهفته در اضطراب
کتاب خرد نهفته در اضطراب نوشته شریل پاسول است که با ترجمه بهزاد شوقی و زهرا مروجنیا و سارا اتفاقی منتشر شده است. افکار نگرانکننده و ناخوانده هدایایی هستند برای شفای روح شما با این کتاب یاد میگیرید از این افکار استفاده کنید.
درباره کتاب خرد نهفته در اضطراب
اضطراب جراحت دوران ما است. طبق سازمان بهداشت جهانی، در سرتاسر جهان ۲۶۰ میلیون نفر دچار اضطراب تشخیص داده شدهاند و میلیونها نفر دیگر بدون تشخیص هستند. این اعداد و ارقام به وضوح نشان میدهند ما در عصر اضطراب زندگی میکنیم.
این جراحت روانی عمیق از تمام مرزهایی که با آنها معمولاً خودمان را دستهبندی میکنیم میگذرد. چون اضطراب، درست مثل زوال، یکی از همسانسازهای بزرگ است: مهم نیست چند سال دارید، کجا زندگی میکنید، چطور به نظر میرسید، چقدر درآمد دارید، جهتگیری جنسی یا جنسیتشان چیست.
در نهایت، همه در تاریکی شب دچار اضطراب خواهند شد. اگرچه ماهیت جراحت مشخص است، اما آنچه از دیدگاه اصلی مشخص نیست نحوه پرداختن به آن است. اکثر مردم تحت تأثیر طرز فکر غربی، که در صدد زدودن درد در تمامی اشکال (جسمانی، عاطفی، ذهنی و معنوی) است، فکر میکنند باید اضطراب و مجموعه علائمش را پنهان کرد، انکار کرد، به آنها بیتوجهی کرد یا آنها را ریشهکن کرد.
نمیدانیم اگر اضطراب را صرفاً یک مشکل ببینیم و در صدد زدودن علائماش باشیم آن را پنهان کردهایم و بعدها این اضطراب با شدت بیشتری نمایان میشود و ما فرصت خوب تکامل آگاهی فردی و فرهنگی را که اضطراب ما را به آن فرا میخواند از دست میدهیم. چون اضطراب هم یک جراحت و هم یک پیامآور است و اصل این پیام دعوت به بیداری است، باید برای کشف خصوصیات پیامش از طرز فکر شرم، که اضطراب را شاهدی بر شکنندگی میداند، به طرز فکر کنجکاوی، که اضطراب را شاهدی بر دل حساسمان، ذهن تخیلیمان و اشتیاق روحمان برای کامل شدن میداند، روی آوریم.
اضطراب، از طرز فکر یادگیری، شما را به چیز عمیق درونی که باید دیده شود، به ندای روح برای توجه، به فراخوانی سرچشمههای وجود برای رو کردن به درون و بهبودی در لایه بعدی رشد هدایت میکند. یکی از مؤلفههایی که شرم از اضطراب را کاهش میدهد دانستن این است که تنها نیستید؛ بهنجارسازی منجر به کاهش شرم میشود.
عموما همه واکنشهای یکسسانی نسبت به اضطراب دارند.
چه میشود اگر با شخص مناسبی ازدواج نکنم؟ چه میشود اگر بیماری لاعلاجی داشته باشم؟ چه میشود اگر پولم تمام شود؟ چه میشود اگر اتفاق ترسناکی برای کسی که دوستش دارم بیفتد؟ چه میشود اگر فرزندم آسیبی ببیند؟
همه اینها نشان میدهند اضطراب جراحت دوران ما است و ما در قلمروی ناخودآگاه جمعی هستیم. کارل یانگ عبارت ناخودآگاه جمعی را برای شرح بخشی از ذهن ابداع کرد که در میان تمام انسانها مشترک است و این افکار که از یک روان مشترک پدیدار میشوند به داستانها و موضوعات کهنالگویی اشاره دارند که در آنها منظومه فلکه اضطراب شکل میگیرد: روابط، سلامتی، پول، وظایف والدین، نیاز به ایمنی و امنیت.
شما در این کتاب میخوانید نحوه بروز اضطراب هرچه باشد مهم نیست، شما بههیچوجه با اضطرابتان تنها نمیمانید. این کتاب به شما کمک میکند با اضطرابتان کنار بیایید.
خواندن کتاب خرد نهفته در اضطراب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کسانی که به نوعی درگیر اضطراب هستند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب خرد نهفته در اضطراب
چند رویداد مهم در زندگیم بودند که مرا به هماهنگی با روحم فرا میخواندند، دورانی که خود درونم به کمک کرد و مرا به جهان دیگری برد. نخستین و قدرتمندترین رویداد وحشتزدگی بود که در 21 سالگی، چند ماه قبل از فارغالتحصیلی از دانشگاه، مرا شکست. همان وحشتزدگی و سالهای بعدی غرق شدن در اضطراب روزانه بود که خیال زندگی کاملم را در هم شکست. همان وحشتزدگی بود که قصر شیشهای برتریم را نابود کرد، این باور را که من فراتر از رنج بودم و سالها غوطهوری در نظام آموزشی که مرا برای باهوش بودن تحسین میکرد آن را ساخته و تأیید کرده بود. همان وحشتزدگی بود که این باورم را که پاسخهای صحیح یا هر پاسخی را دارم نابود کرد. به طور خلاصه، مرا از همه جهت به زانو در آورد- از تپشهای قلب تا ترس از رانندگی که پس از آن نخستین وحشتزدگی پدید آمد تا ترسها و کابوسهای شبانهای که خوابم را سالها مختل کرد و دوباره از زیر خاکسترها، درد و نابودی کامل زندگی که می شناختم، زندگی جدیدی - و هدف زندگی جدیدی- متولد شد. چنین است که ناخودآگاهمان، از طریق اضطراب و علائم مرتبط با آن، ما را به سمت کمال فرا میخواند: ما میشکنیم، به زانو در میآییم و به جهان دیگری کشانده میشویم نه برای اینکه شکنجه شویم یا چون دچار اختلال هستیم یا مرتکب اشتباهی شدهایم بلکه چون چیزی شایسته و زیبا در درونمان هست که اشتیاق دیده و شناخته شدن است.
بذرهای وحشتزدگیم یکسال قبل کاشته شده بودند و ارتباط نزدیکی با سفر به برزیل در سال سوم دانشگاهم داشتم. هرگز قصد نداشتم به برزیل بروم. من که همیشه در دبیرستان و در دانشگاه به زبان اسپانیایی صحبت میکردم برنامهریزی کرده بودم به اسپانیا سفر کنم اما پس از آن حسابی به برزیل علاقهمند شدم: تابستان پس از سال اول دانشگاهم در کلاس حرکات موزون برزیلی ثبتنام کرده بودم و حرکات موزون و فرهنگ برزیل مرا شیفته خود کرده بود. کل تابستان تند حرکات موزون انجام دادم. کل سال بعد نیز تند حرکات موزون انجام دادم و خودم را غرق در موسیقی برزیلی کردم. تقریباً بدون انگیزه قبلی برنامههایم را تغییر دادم و وارد تجربهای شدم که مسیر زندگیم را تغییر داد.
ژانویهی ۱۹۹۰، به جای سوار شدن به هواپیمای اسپانیا عازم سالوادور برزیل شدم. آنجا بود که وقتی خیالپردازی ذهنیم در مواجهه با حقیقت سخت فروپاشید فوراً داغان شدم. در یک آن، از زندگی سالم، پاک و متوسطم دور شدم و در میانه زندگی افتادم که قبلاً هرگز ندیده بودم. در گدامحله¬ای زندگی میکردم که سوسکهایی به اندازه حلزون در کف و سقف صف کشیده بودند و تعدادشان آنقدر زیاد بود که رنگ سفید سیاه به نظر میرسید. شاهد تیرخوردن مردی در جشن بودم. هر روز روی خون تازه خیابانها راه میرفتم. تقریباً در یک جریان آب ناگهانی غرق شدم. نمیتوانستم چیزی سالمتر از گوارانا برای نوشیدن بیابم (که اساسش آب و شکر بود). ماهها چیزی میخوردم که فکر میکردم کیکهای بادامزمینی له شده دستفروشان کنار جاده هستند تا فقط در پایان سفر بفهمم آنها در واقع کیکهای میگوی له شدهای هستند که تمام طول روز زیر آفتاب سوزان بودند. تمام سیستمهایم از جسمانی گرفته تا معنوی در حالت سربار پر خطر بودند.
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۶۷ صفحه
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۶۷ صفحه