دانلود و خرید کتاب اسطوره خیالی؛ جلد دوم مهران شاغ‌‌اندر
تصویر جلد کتاب اسطوره خیالی؛ جلد دوم

کتاب اسطوره خیالی؛ جلد دوم

معرفی کتاب اسطوره خیالی؛ جلد دوم


رمان دنباله‌دار اسطوره خیالی نوشته مهران شاغ‌اندر است که در موسسه آموزشی تالیفی ارشدان به چاپ رسیده است. این اثر یک داستان خیالی با ترکیبی از افسانه‌ها و اساطیر است که شما را به فضایی پرهیجان و رازآلود می‌برد. 

درباره رمان اسطوره خیالی

علی مرد خودساخته و درستکاری است، که در اوج جوانی به موفقیت‌های چشمگیر و بزرگی رسیده و از موقعیت مالی و اجتماعی خوبی در شهر خودش برخوردار است ؛ اما ناگهان به دست بهترین دوستان و نزدیکانش، از عرش به فرش سقوط می‌کند و گرفتار مسائل و مشکلات طاقت‌فرسایی می‌شود...

این داستان شرح نبرد نابرابری است میان نیروهای خیر و شر با بیانی ساده و واقعی؛ اگرچه در این جنگ طولانی، بعضای از قدرت‌ها و مخلوقات ماوراء طبیعی همچون پری‌های دریایی، جن‌ها و زارها به یاری شخصیت داستان، علی می‌آیند؛ اما از آنجا که دست تقدیر و چرخ روزگار بازی‌های زیادی دارد، او از گزند طوفان حوادث و مشکلات در امان نمی‌ماند و گرفتار ماجراهای خارق العاده و شگفت‌انگیزی می‌شود و ده‌ها داستان تلخ و شیرین برایش پیش می‌آید..

خواندن رمان دنباله‌دار اسطوره خیالی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

همه علاقه‌مندان به داستان‌های تخیلی و افسانه‌های پریان مخاطبان این کتاب‌اند.

بخشی از کتاب اسطوره خیالی؛ جلد دوم

صبح فردا علی به ترمینال رفت و با اولین اتوبوس که به مقصد بندرعباس حرکت می‌کرد سوار شده و آن شهر پر از نامردی و بی وفایی‌ را ترک کرد.

او با پشت سر گذاشتن آن مسافت طولانی در شرایط بد آب‌وهوایی، در اوج گرما و شرجی هوا با آن اتوبوس‌های قدیمی و فرسوده به بندرعباس رسید و از آنجا به جزیره قشم رفت. اولین کاری که کرد مستقیم به بازار ماهی فروشی‌ها و مغازه خودشان رفت. غلومک مثل همیشه با اخم و قیافه خشنی که داشت، مشغول مرتب کردن ماهی‌ها بود که علی به شوخی صدایش را عوض کرد و گفت: آقا این ماهی‌هاتون که همه خراب و فاسد هستن. معلوم نیست چند روز توی مغازه تون مونده، حالا می-خواین به مردم بفروشین.

غلومک با عصبانیت سرش را بلند کرد و می‌خواست بد و بیراه بگوید که علی را روبرویش دید. اوکه از خوشحالی سر از پا نمی‌شناخت، پرید و علی را در آغوش گرفت و از زمین بلند کرده و می‌چرخاند.

علی گفت: منو بزار زمین، زشته جلوی مردم بچه بازی در نیار. غلومک خدارا شکر کرد که علی را دیده و مثل اینکه دوباره از مادر متولد شده باشد، جان تازه‌ای گرفته بود.

علی که خیلی گرسنه بود یک تکه نان محلی با خرما و چای خورد. غلومک هم در حینی که جواب مشتری‌ها را می‌داد و ماهی می‌فروخت، با علی صحبت می‌کرد و گزارش همه کارهایی که در این مدت کرده بودند را به او می‌داد.

غلومک گفت: یک‌هفته‌ای می‌شود لنج را تحویل گرفتیم. قایق را هم بابت بخشی از پیش پرداخت، همون موقع که می‌خواستیم لنج را تحویل بگیریم به حاج‌علی دادیم. الان هم ناخدا عبدو و صبرو به همراه تعدادی از جوان‌های آبادی¬مون روی لنج کار می‌کنن و هر روز به دریا می‌رن و ماهی صید می‌کنن. يه بخشی از ماهی‌ها رو مغازه میاریم و بقیه رو هم به بازار ماهی‌فروش‌های بندرعباس می‌فرستیم.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۱۳ صفحه

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۱۳ صفحه

قیمت:
۱۶,۰۰۰
تومان