کتاب تابلو
معرفی کتاب تابلو
کتاب تابلو، یک فیلمنامه دو زبانه از داود اخویان است که پرویز شفا به انگلیسی ترجمه کرده است. فیلمنامهای که با وجود هشت سال تلاش نویسنده، هرگز فیلمی از روی آن ساخته نشد.
درباره کتاب تابلو
تابلو فیلمنامهای است که هرگز از روی آن فیلمی ساخته نشد. حتی پس از هشت سال تلاشی که داود اخویان برای ساخت فیلم انجام داد. این داستان، ماجرایی آمیخته به تخیل است. داستان در ایران و سوئد اتفاق میافتد.
سیاوش و خانوادهاش در سوئد زندگی میکنند. یک شب سیاوش به طور اتفاقی وارد یک تونل میشود. یک سر تونل در سوئد است و سر دیگر تونل در ایران قرار دارد. سیاوش به روزهایی دور میرسد و ماجراهایی عجیب برایش پیش میآید.
خواندن کتاب تابلو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
تابلو کتابی است برای تمام علاقهمندان به فیلمنامه و فیلمسازان
بخشی از کتاب تابلو
فیلم در فیلم_ تهران_ ادامه_ شب_ منزل نقاش
شاهین کیسه خرید را کنار یخچال گذاشته مشغول خالی کردن محتویات کیسه در یخچال است.
صدای مادر: خانم همسایه میگفت خیلی ساله که رفته سوئد.
شعله: من که چیزی ازش نمیدونم هنوز.
صدای مادر: قرار از خودش نوار ویدئو بفرسته.
شاهین کارش تمام شده از کنار ظرفشوئی عبور میکند، شعله مشغوله شستن سبزی خوردن است.
شاهین با لبخند: خُب. اقلاً قیافهشو میتونی تو فیلم ببینی.
شعله رو به سمتی: مادر، پسره چیکاره است؟
مادر در حال چیدن میز.
مادر: میگن درس خونده و حالا کار میکنه.
شعله: چند سالشه.
مادر: سی و پنج سالشه.
شعله با ظرف سبزی به طرف میز میآید، مینشیند و مادر از کادر خارج میشود که غذا را بیاورد.
شعله: سنش که زیاده.
مادر غذا را روی میز میگذارد و مینشیند.
مادر: کجاش زیاده، اصلاً سن زیاد که بد نیست تازه خوبم هست، پختهتره، اون که درسشو خونده تو هم اینجا بقیه درستو میخونی و جای بهتری هم زندگی میکنی.
شعله: اینطوری که نمیشه، آدم باید از کسی خوشش بیاد، خوب بشناسه، مطمئن شه که میتونه باهاش زندگی کنه.
مادر: این چیزها رو نمیشه از قبل مطمئن شد، تازه با هم زندگی کردن که اجباری نیست اگه خوشت نیاومد و نخواستیش، جدا میشی. اونجا که این کارها راحته.
شعله: به این راحتی نیست که اگه اون خوشش بیاد چی، با احساس کسی بازی کردن درست نیست.
مادر: اکثر اوقات یکی فدا میشه، همیشه همینطوره.
در لابلای صحبتها شاهین پشت میز نشسته و مشغول خوردن میشود.
شاهین: از حالا تو فکر کجاها هستین.
مادر: تازه، اونا از تو (اشاره به شعله) هم نواره ویدئو خواستن.
شعله: یعنی چی! بنشینم مقابل دوربین از خودم حرف بزنم، نه، وای چقدر سخته
شاهین: (رو به خواهرش)، برو یه فکری هم به حال من بکن اینجا دانشگاه رفتن کار حضرت فیله.
شعله: نه به باره، نه به داره، تو این وسط فکر خودت هستی.
شاهین: من هم باید فکر آیندهام باشم دیگه. راستی دوستتو دیدم.
شعله: کیو؟
شاهین: همون که تو بیمارستان کار میکنه، مینا خانم، تو فرحزاد با یه آقای دیدمشون.
شعله: آهان، من هم دیروز دیدمش.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۵ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۵ صفحه