کتاب هوش هیجانی
معرفی کتاب هوش هیجانی
هوش هیجانی؛ نظریه ها و رابطه آن با سلامت روانی کتابی از طالبعلی پورشریعه است که رابطه بین هوش هیجانی و سلامت روانی افراد را بررسی میکند.
هوش هیجانی؛ نظریه ها و رابطه آن با سلامت روانی
هیجانها بخش اعظمی از زندگی را در بر میگیرند. حضور مستقیم و غیرمستقیم هیجانها را میتوان در استدلال و عقلانیت مشاهده کرد. بیاعتنایی به هیجانها، عدم مدیریت آنها و مسامحه در بیان آنها میتواند هزینههای گزافی را برای انسان درپی داشته باشد. پژوهشهای نوین نشان میدهند که فقدان هوش هیجانی میتواند آثار مخربی را در زمینههای فردی و اجتماعی ایجاد کند و برعکس، تحصیل و تقویت آن، زمینهساز موفقیتهای بزرگ خواهد بود. آموزش هوش هیجانی میتواند بستر مناسبی برای اعتلای فردی و اجتماعی در حوزههای مختلف و متنوع فرهنگ فراهم آورد به اعتقاد برخی از صاحبنظران، هوش هیجانی در زندگی عادی اهمیت زیادی دارد. به نظر میرسد این فرض که برخی نمیتوانند با هیجانهای خود به خوبی کنار بیایند، روابط بین فردی مطلوبی ندارند، از سلامت روانی کمتری بهرهمندند و موفقیتهای شغلی کمتری را تجربه مینمایند، فرض معقولی است.
حوزه هوش عاطفی به عنوان یک موضوع مورد مطالعه، از بطن روانشناسی علمی ظهور پیدا کرد، از این رو مربیان، روانپزشکان، متخصصان منابع انسانی و سایرین به این موضوع علاقمند شدند و بدین ترتیب، این حوزه توسعه یافت. از زمانی که مجلههای معتبر علمی مقالههایی در این زمینه به چاپ رساندند تا به امروز مجلهها و مقالههای پژوهشی، فعالیتهای مربوط به این حوزه را گزارش میکنند. هوش عاطفی، هوش احساسی یا هوش هیجانی شامل شناخت و کنترل عواطف و هیجانهای خود است. به عبارت دیگر، شخصی که هوش هیجانی بالایی دارد، سه مؤلفه هیجانها را بهطور موفقیت آمیزی با یکدیگر تلفیق میکند: مؤلفه شناختی، مؤلفه فیزیولوژیکی و مؤلفه رفتاری. متونِ علم مدیریت بر این باورند که رهبران و مدیران، با هوشهای هیجانیِ بالاتر، توان بیشتری برای هدایتِ سازمانِ تحت کنترلشان دارند.
کتاب حاضر در سه فصل هوش هیجانی و سلامت روانی را تعریف میکند، تاریخچه هوش هیجانی را میگوید و مدلها و نظریات هوش هیجانی را بررسی میکند.
خواندن کتاب هوش هیجانی؛ نظریه ها و رابطه آن با سلامت روانی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دانشجویان روانشناسی و متخصصان این حوزه مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب هوش هیجانی؛ نظریه ها و رابطه آن با سلامت روانی
در حوزه روانشناسی ریشههای تئوری هوش هیجانی به آغاز نهضت هوش هیجانی باز می گردد. ای.ال.ثوراندریک (۱۹۲۰) استاد روان شناسی آموزش در کالج معلمین دانشگاه کلمبیا یکی از اولین کسانی بود که جنبههایی از هوش هیجانی را تحت عنوان هوش اجتماعی مطرح کرد. در سال ۱۹۲۰ او هوش اجتماعی را شامل مؤلفههای وسیع و گسترده ای می دانست که هر یک به تواناییهای مختلفی در زمینه هوش و ابعاد مختلف آن اشاره می کردند.در سال ۱۹۳۷ رابرت ثوراندریک و سال استرن تلاشهای قبلی انجام شده توسط ای.ال. ثوراندریک را مرور کردند و به معرفی سه حوزه متفاوت و در عین حال نزدیک به هوش اجتماعی پرداختند. اولین بخش اساساً به نگرش فرد نسبت به جامعه و مؤلفههای متفاوت آن (یعنی سیاست، اقتصاد و ارزشهایی مانند صداقت) برمی گردد. بخش دوم شامل دانش اجتماعی، تبحر در ورزشها، موضوعات معاصر و اطلاعات پیرامون جامعه است.شکل سوم هوش اجتماعی میزان انطباق و سازگاری اجتماعی فرد را دربرمی گرفت. درون گرایی و برون گرایی بر اساس پاسخهای فرد به پرسش نامهها اندازه گیری می شد.
الگوی رفتارگرایی از یک سو، و نهضت آزمونهای بهره هوشی از سوی دیگر به مدت ۵۰ سال بر روان شناسی حاکمیت می کردند و این حاکمیت همراه با پشت کردن به ایده هوش هیجانی بود. البته ناگفته نماید که دیوید وشلر (۱۹۵۲) همراه با گسترده کردن آموزههای بهره هوشی، تواناییهای عاطفی را به عنوان بخشی از تواناییهای معرّف هوش مورد تصدیق قرار می دهد.
هاروارد گاردنر ۱۹۸۳ نیز در احیای تئوری هوش هیجانی در روان شناسی نقش عمده و برجسته ای ایفا کرده است. مدل تأثیرگذار وی تحت عنوان هوشهای متکثّر یا هوشهای چندگانه شامل انواع متفاوتی از هوش از جمله هوش شخصی، هوش میان فردی و هوش درون فردی است. وروون بارون (۱۹۸۸) اولین کسی است که گامهای نخستین را در جهت ارزیابی هوش هیجانی به عنوان معیاری از سلامت برداشته است. و بالاخره هوش هیجانی در سال ۱۹۹۰ توسط روانشناسی به نام سالووی و همکارش جان مایر برای بیان کیفیت و درک احساسات افراد، همدردی با احساسات دیگران و توانایی اداره مطلوب خلق و خو بیان گردید. در حقیقت این هوش، مشتمل بر شناخت احساسات خویش و دیگران و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمات مناسب در زندگی است. به عبارتی، عاملی است که به هنگام شکست در شخص ایجاد انگیزه میکند و به واسطه داشتن مهارتهای اجتماعی بالا منجر به برقراری رابطه خوب با مردم می شود.
اصطلاح هوش هیجانی در سال (۱۹۹۵) توسط دانیل گلمن مطرح شد و بحثهای بسیاری را بر انگیخت هوش هیجانی ۲ با توانایی درک خود و دیگران یعنی شناخت هرچه بیشتر احساسات،عواطف خویش و ارتباط و سازگاری فرد با مردم و محیط که پیوند دارد .
پژوهشگران با ارزیابی مفاهیمیچون مهارتهای اجتماعی. تواناییهای بین فردی، رشد روانی و وقوف فرد بر هیجانهای خویش و توان کنترل آن هیجانها توصیف و تبین هوش هیجانی غیر شناختی پرداخته اند .بار آن هوش هیجان ( هوش غیر شناختی، را عامل مهمیدر شکوفایی تواناییهای افراد برای کسب موفقیت در زندگی تلقی میکند آن را با سلامت عاطفی و در مجموع با سلامت روانی مرتبط میداند
بارآن را برای اولین بار در سال ۱۹۸۰ هوش بهر هیجانی را مطرح کرد و در همان سالبه تدوین پرسشنامه هوش هیجانی پرداخت به اعتقاد بار آن هوش شناختی تنها شاخص عمده برای پیش بینی موفقیت افراد نسیت، زیرا بیشاری از افراد با هوش شناختی بالایی دارند ولی آن طور که باید در زندگی موفق نیستند .
با وجود این سنجش بهر اجتماعی به نحوی روز افزون در تعیین و تشخیص حدود و تواناییهای ذهنی و رفتاری افراد اعم از هنجار و ناهنجار مورد استفاده قرر میگیرد. بدیهی است با توجه به اشارۀ مختصری که به کاستیهای این مقیاس شده توقع پافشاری بر نتایج مرتمت مرتب بر آن از احتیاط علمیبه دور است .شایان به ذکر است که با همۀ تلاشهایی که از سال ۱۹۹۵ تا کنون برای تبیین و تعریف هوش به عمل آمده، بعد عاطفی یا هیجانی آن بدان گونه که باید مورد توجه قرار نگرفته است .
از این تاریخ به بعد گزارش کسانی که از دیر باز در اندیشۀ تدوین ابزاری برای سنجش این حیطه ذهنی غیر شناختی بودند و میخواستند آن را با معیار مناسب دیگری محک بزنند و جلوههای آن را با عدد و رقم مجسم کنند منتشر شد و در اختیار اندیشمندان . روان شناسان قرار گرفت.این که تلاش جدید تا چه اندازه روشنگر بخش دیگری از واقعیتهای پیچیده ذهن آدمیاست موضوعی است که آینده به آن پاسخ خواهد گرفت.
حجم
۵۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۸۵ صفحه
حجم
۵۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۸۵ صفحه