کتاب پنجره برکت
معرفی کتاب پنجره برکت
کتاب پنجره برکت نوشته شیوا باباگپپور است. کتاب پنجره برکت را انتشارات مانیان منتشر کرده است و به شما کمک میکند زندگی با آرامشتری داشته باشید.
درباره کتاب پنجره برکت
کتاب پنجره برکت در قالب داستان زندگی آدم هایی را روایت میکند که مایل به داشتن برکت در زندگی خود بودند ولی تنها فردی که بذر ایمان را در خود میکارد، با اعمال شایسته خود آن را آبیاری میکند و در پایان تنها اوست که به میوهای به نام برکت دست مییابد و همچنین، به آموزش مهارتهایی جهت کاهش افکار منفی پرداخته شده است که تا حد زیادی از ابتلای افراد به افسردگی پیشگیری میکند.
برکت به نزد افراد مختلف سفر کرد ولی آنها، این جملهی طلایی که «خدا در همه مکانها حضور دارد» را از یاد برده بودند و با اعمال خودشان که ناشی از ایمان ضعیف آنها بود، مانع از دریافت برکت در زندگی خود میشدند. آنها فراموش کرده بودند که نیروی عشق خدا به خود را با اعمالشان از خود دریغ میکنند؛ زیرا که خدا به اعمال شایسته ما برکت میدهد.
در این کتاب به نمونههایی از «افراد سمّی» اشاه شده است که شما باید در زمان مواجهه از آنها دوری کنید؛ چرا که اثرات مخربی برای شما به همراه خواهند داشت.
خواندن کتاب پنجره برکت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به یک زندگی شاد و موفق پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پنجره برکت
باد، برکت را در روستایی دیگر بر زمین نهاد.
دختر جوان و زیبارویی، روی پله نشسته بود و سرگرم خواندن کتاب بود.
پیرمردی که از وضع زندگی خود ناراحت بود از آن راه عبور کرد و سکهای در دست داشت.
رهگذر سکه را به هوا انداخت و سکه در کنار دخترک افتاد.
رهگذر فریاد زد، آهای دزد، دخترک سکه مرا برداشته است.
در همان لحظه، تعدادی رهگذر که از آنجا در حال عبور بودند به پیرمرد پیوستند و دخترک را دزد خطاب کرده و بر او تاختند و به او گفتند: که حق با پیرمرد است. دخترک میخواست جواب پیرمرد را بدهد، ولی نتوانست و سکوت کرد.
سپس دخترک گریهکنان بدون آنکه به مقامات مسئول اطلاع دهد، به خانهاش باز گشت.
برکت افرادی را دید که بد بودن در گفتار و کردار خودشان به وضوح نمایان بود، در حالی که خود، دیگری را بد میخواندند. برکت گفت: از کوزه، همان برون تراود که در اوست، یعنی: «هر کس به دیگری به همان گونهای که خودش هست، مینگرد».
برکت از آنجا دور گشت چرا که پیرمرد و رهگذران زشت کردار بودند. چه بسا که سیاهی و تیرگی تمام وجود آنها را فرا گرفته بود و به راحتی به «گناهان بزرگ» دست میزدند. برکت گفت من میخواهم به دست کسی برسم که برای «شرافت»، «حریم» و «آبروی» دیگری ارزش و احترام قائل شود.
چرا که انسان، «اصلاً نمیتواند چیزی که خود فاقد آن است را به دیگری ببخشد».
کسانی که به زنان مؤمن، (عفیفه و پاکدامن با ایمان که از شدت ایمان از بیعفتی و گناه بیخبرند) تهمت ناروا میزنند و آنها را میآزارند، چنین افرادی در دنیا و آخرت لعنت شده (خوار و ذلیل) هستند، به راستی که گناه بزرگی است.
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۰ صفحه
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۰ صفحه