نظرات کاربران درباره کتاب همشهری داستان ـ شماره ۹۱ ـ شهریور ۹۷
نویسنده:هوشنگ ابتهاج، مجید دانش آراسته، بهمن عبدی، اصغر عبداللهی، احمد مسجد جامعی، سالار عبده، کوروش رنجبر، حبیبه جعفریان، مرسده کسروی، محمد طلوعی، مجتبی پورمحسن، الهام فلاح، نسیم مرعشی، شبنم بزرگی، کوبو آبه، آری دلوکا، لاسلو کراسناهورکایی، امیلی ربوتو، جانی اوپینگ، مهدی غبرایی
انتشارات:همشهری داستان
دستهبندی:
امتیاز:
از ۱۵ رأی
۴٫۷
(۱۵)
میترا لواسانی
تعجب کردم نام استاد ابتهاج را سرچ کردم اثری مستقل از ایشون یافت نکردم. حیف بین اینهمه نویسنده... اسمشون گم شده بود .
***************
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند/
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند/
یکی زشب گرفتگان چراغ بر نمی کند/
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند/
نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار/
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند/
دل خراب من دگر خراب تر نمی شود/
که خنجر غمت از این خراب تر نمی زند/
گذر گهی است پر ستم که اندرو به غیر غم/
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند/
چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات/
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند/
نه سایه دارم و نه بر بیفکنندم و سزاست/
اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند/
هوشنگ ابتهاج
Nastaran
برای من هم همین اتفاق افتاد. دنبال دفتر شعری از هوشنگ ابتهاج می گشتم، به مجله داستان رسیدم
ح. ع
بله واقعا برام عجیبه که طاقچه هر اثری از نویسنده ها و شاعران پست مدرن به ظاهر روشن فکر رو داره ولی هیچ اثری از هوشنگ ابتهاج وجود نداره
ᴍᴀʀʏᴀᴍ
همچنین☹
آرام
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است،
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است..
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری،
دانی که رسیدن هنر گام زمان است..
تو رهرو دیرینه سرمنزل عشقی،
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است..
آبی که بر آسود زمینش بخورد زود،
دریا شود آن رود که پیوسته روان است.. از روی تو دل کندنم آموخت زمانه،
این دیده از آن روست که خونابه فشان است..
دردا و دریغا که در این بازی خونین،
بازیچه ایام دل آدمیان است..
دل بر گذر قافله لاله و گل داشت،
این دشت که پامال سواران خزان است..
روزی که بجنبد نفس باد بهاری،
بینی که گل و سبزه کران تا به کران است..
ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی،
دردی است در این سینه که همزاد جهان است..
از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند،
یارب چقدر فاصله دست و زبان است..
خون میرود از دیده در این کنج صبوری،
این صبر که من میکنم افشاندن جان است..
از راه مرو سایه که ان گوهر مقصود،
گنجی است که اندر قدم راهروان است..
❤️ملکا❤️
وای که من عاشق این شعرم 😍♥️
Dexter
شعری زیبا از هوشنگ ابتهاج (سایه)
Mohammad sadra sabori
سلام
aliasaran
یکی از بهترین اقدامات طاقچه، آوردن همشهری داستان بود.
دمتون گرم.
سپیدار
دل میستاند از من جان و جان می دهد به من
آرام جان و کام جان می دهد به من
دلداده ی غریبم و گمنام یار
زان یار دلنشین که نشان می دهد به من
جانا مراد بخت و جوانی وصال توست
کو جاودانه بخت جوانی می دهد به من
# هوشنگ - ابتهاج
شیوا
عاشق شعر هاشون هستم واقعا حس عجیبی به من میده وقتی شعر های استاد ابتهاج رو میخونم ♥️
Nafas.87
خیلی خوب بودند.
حجم
۶٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۳۰ صفحه
حجم
۶٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۳۰ صفحه
قیمت:
۶,۰۰۰
تومان