نیکولو ماکیاولی
نیکولو ماکیاولی فیلسوف سیاسی، دیپلمات، نمایشنامهنویس، مولف، شاعر و مورخ ایتالیایی است. ماکیاولی را بعضا پدر فلسفه و علوم سیاسی مدرن میخوانند. او در دورهی رنسانس زیست و علاوهبر اندیشهورزی و نظریهپردازی، حضوری فعال در امور اجرایی و بازیهای سیاسی داشت. برخی اندیشههای او را سبب مشروعیتبخشی به اقتدارگرایی و ستمگری حاکمان مستبد دانسته و او را «معلم شر» خواندهاند.
بیوگرافی نیکولو ماکیاولی
نیکولو دی برناردو دِ ماکیاولی در سومین روز از ماه می سال ۱۴۶۹ میلادی در فلورانس به دنیا آمد. پدرش برناردو دینیکولو ماکیاولی، وکیل و مشاور حقوقی بود و مادرش بارتولومیا دیاستفانولی نام داشت. ریشهی خانوادگی ماکیاولی به توسکانی بازمیگشت. ماکیاولی در دورهای پر از آشوب و جنگ متولد شد و زندگی را آغاز کرد. به عقیدهی برخی رد این دورهی نابهسامان و ناآرام را میتوان در آثار ماکیاولی دید. عصری که در آن نظامهای پادشاهی در اروپا شکوفا شد و جای آریستوکراسی را گرفت. پادشاهان مقتدری همچون هنری هفتم در انگلستان، لویی دوازدهم در فرانسه آریستوکراتهای فئودال را کنار زده بودند و تنها ایتالیا مانده بود و تکههای جدا از همی که برای اتحاد نیاز به سلطانی مقتدر داشت. این بود که اقتدار کلیدواژهی افکار و آثار سیاسی ماکیاولی شد.
ماکیاولی دستور زبان، بلاغت و زبان لاتین را نزد استادش پائولو دارونچلیونه آموخت و ظاهرا آموزش رسمی ندید و در مورد یونانی دانستن او نیز تردید وجود دارد. در سال ۱۴۹۴ پس از کنار رفتن خانوادهی مدیچی از قدرت پس از شصت سال، جمهوری در فلورانس احیا شد. ماکیاولی در ژوئن سال ۱۴۹۸ به خدمت جمهوری فلورانس درآمد و سالهایی پرتلاطم و مملو از فراز و نشیب را از سر گذراند. او به نایبرئیسی دیوان جمهوری و پس از آن به دبیری شورای ده نفرهی آزادی و صلح رسید. ماکیاولی در آغاز قرن شانزدهم ماموریتهای پرتعدادی را انجام داد که مهمترین آنها در رم تحت حکومت پاپ اتفاق افتاد. زمانی که رهبر دو جناح مخاف در پیستویا طی سالهای ۱۵۰۱ و ۱۵۰۲ به جان هم افتاده بودند، ماکیاولی ماموریت پیدا کرد تا غائله را خاتمه دهد. ماموریتی که به سرانجام نرسید تا بازوی سخت حکومت وارد کارزار شود و دو مدعی آشوبگر را از شهر اخراج نماید. روشی که ظاهرا بیشتر باب میل نیکولو ماکیاولی بود. او در همین سال با ماریتا کورسینی ازدواج کرد.
ماکیاولی به تشکیل نیروهای شبهنظامی نیز علاقه نشان داد و شروع به استخدام و تسلیح کشاورزان داوطلب کرد. او در سال ۱۵۰۶ میلیشیای متشکل و مسلح مورد نظر خود را به وجود آورد. این نیروی شبهنظامی در سال ۱۵۰۹ امتحان خود را پس داد و در نبرد با نیروهای فلورانسی پیزا پیروز از میدان خارج شد. گرچه مدیچیها در آگوست ۱۵۱۲ با حمایت نیروهای پاپ ژولیوس دوم و یاری نیروهای اسپانیایی بر نیروهای فلورانسی فائق آمدند. پس از این شکست سودرینی از ریاست دولت فلورانس کناره گرفت و به تبعید رفت. این شکست تلنگری جدی به نیکولو ماکیاولی زد و جهتی تازه به فکر او داد. او پس از این رخداد تلخ تبعید شد و در سال ۱۵۱۳ نیز به اتهام توطئه علیه مدیچیها به زندان افتاد و به مدت سه هفته تحت شکنجه قرار گرفت، اما پس از آنکه از پذیرفتن اتهامات شانه خالی کرد، از زندان آزاد شد. ماکیاولی پس از آن راهی مزرعهی خود در سنت آندریای پرکوسینا شد و وقت خود را بیشتر صرف مطالعه و نوشتن کرد. در این دوره از زندگی، ماکیاولی سفرهای متعددی را نیز تجربه کرد و کوشید به محافل فکری فلورانس وارد شود. او نمایشنامههایی نیز نوشت که نهتنها دردسرهای کار سیاسی را برای او نداشت، بلکه محبوبیتی قابل توجه برایش به ارمغان آورد؛ اما باز هم سودای سیاست به سرش زد و سعی کرد ارتباطات خود را با دوستان سیاستمدارش بازیابد. ماکیاولی در این سالها مکاتبات زیادی با دوستانش داشت و احوالات خود را در دورهی کنارهگیری از میدان پرالتهاب سیاست بازگفت. پس از روزگار تلخی که در سال ۱۵۱۳ بر ماکیاولی گذشت، رابطهی او با مدیچیها رو به بهبود رفته و زندگیاش رنگ آرامش به خود گرفت.
آثار نیکولو ماکیاولی
بیشک مهمترین و شناختهشدهترین کتاب نیکولو ماکیاولی شهریار است. کتابی که چند قرن پس از انتشار هنوز محل بحث و تحلیلهای متعارض است. ماکیاولی در این رساله به صراحت از ایدههای خود در حاکمیت سخن به میان آورده و به عقیدهی بسیاری از صاحبنظران اصالت را به هدف سیاسی داده و ابزار را هرچند که ناپسندیده باشد، توجیه کرده است. رسالهای که عملا راهنمای کشورداری برای شاهزادگان و خانوادهی سلطنتی بود و به عقیدهی برخی بیش از آنکه از عقاید او برآمده باشد، سازگار با طبع حاکمان مدیچی نوشته شد. این کتاب تا سال ۱۵۳۲ یعنی پنج سال پس از مرگ ماکیاولی منتشر نشد، تا اینکه پاپ مدیچی کلمنت هفتم اجازهی انتشار آن را صادر کرد. ماکیاولی این کتاب را با زبان ایتالیایی بومی نوشت که چندان رایج نبود و حرکتی نوآورانه به حساب میآمد، رویهای که پیش از آن دانته در نگارش کمدی الهی آغاز کرده بود. برخی بر این عقیدهاند شهریار از اولین آثار شکلدهندهی جریان فلسفهی مدرن است. ماکیاولی در شهریار بر خلاف آموزههای قدرتمند کلیسا در آن دوره از ایدههای ایدئالگرایانه عبور کرد و بر جنبههای موثرتر و عملگرایانهی سیاست تاکیدی دوچندان نمود و به شیوهی خود پرورش داد. انتشار این کتاب و طرح ایدههای خاص نیکولو ماکیاولی در شهریار تا به امروز نیز او را با مخالفتها و نقدهای وسیع مواجه کرده است. برخی معتقدند او با این کتاب بیاخلاقی را در سیاست تئوریزه کرده است.
گفتارهایی دربارهی لیوی اثری دیگر از ماکیاولی در فلسفهی سیاسی با استناد به تاریخ است. این کتاب نیز در سال ۱۵۱۷ نوشته شد و در سال ۱۵۳۱ اجازهی انتشار یافت. تاریخ و تحلیل وقایع گذشته نقشی اساسی در اندیشهی ماکیاولی داشت. او رومیان را به عنوان الگویی مناسب برای سیاستورزی مقترانه معرفی کرد. گفتارها شامل سه کتاب و ۱۴۲ فصل است. کتاب نخست از آنچه در روم در نتیجهی مشورت عمومی با مردم صورت گرفت میگوید. کتاب دوم نقش مردم را در توسعهی امپراطوری روم بررسی میکند و کتاب سوم از تاثیر مردان برجستهی سرزمین روم در پیشرفت و اعتلای امپراتوری سخن به میان میآورد. ژان ژاک روسو کتاب گفتارها را نمایندهای واقعیتر برای افکار ماکیاولی میداند، کتابی که که از اعتقاد او به قدرت جمهور پرده برداشته، بی آنکه در نگارش آن (برخلاف کتاب شهریار) از مدیچیها تاثیر پذیرفته باشد.
نیکولو ماکیاولی کتابهای بحثبرانگیز کم نداشته است؛ از جمله کتاب روش برخورد با مردمان شورشی والدیچینا که در سال ۱۵۰۳ نوشته شد. او در این کتاب باز هم با توشهگیری از تاریخ پیشنهادهای خود را برای برخورد با شورشیان ارائه داد تا دست حاکمان را خالی نگذاشته باشد؛ او در همان سال در رسالهای روش برخورد سزاره بورجیا با خانوادهی شورشی اورسینی را در روم بازگفت و نوشتهی پیشین خود را تکمیل کرد.
ماکیاولی در اثر کمتر خواندهشدهای به نام هنر جنگ که در قالب گفتگوی سقراطی نوشته شد، از چند موضوع مهم از جمله ارتش و اهمیت آن در کشورداری نیز سخن گفت. این تنها کتابی بود که در دورهی حیات او منتشر شد. ماکیاولی زمینههای دیگر حکومتداری از جمله سیاستهای پولی را نیز در پژوهشها و نوشتهجات خود نادیده نگرفت. او در رسالهای با نام گفتمانی برای تامین پول این وجه از اندیشهی خود را مکتوب کرد. اثر بعدی او با نام گفتمان اصلاح دولت در فلورانس نشانهی دیگری از دغدغهی جدی او در عرصهی حکومت و اصلاح آن بود. نیکولو ماکیاولی در حین سفر به لوکا کتاب کوتاهی به نام زندگی کاستروچیو کاسترکانی حاکم قرون وسطایی آن منطقه نوشت تا باز هم از میانهی تاریخ ارمغانی مکتوب برای دوستداران دولتیاش آورده باشد.
ماکیاولی طولانیترین کتاب خود را به تاریخ فلورانس اختصاص داد و همین نام را نیز بر آن نهاد. اثری که روایتگر تاریخ فلورانس از آغاز تا مرگ لورنزو دی پیرو مدیچی در سال ۱۴۹۲ است. او در این کتاب نیز کلیسا و پاپ را مورد انتقاد خود قرار داد، گرچه تیغ نقدش نسبت به «گفتارهایی دربارهی لیوی» برندگی کمتری داشت. او از برخی چهرههای برجستهی فلورانس از جمله بعضی از مدیچیها تصویری مثبت ارائه داد. کتاب تاریخ فلورانس نیز از سوی جولیو دی مدیچی به او سفارش داده شده بود.
نیکولو ماکیاولی سرودن شعر و نمایشنامهنویسی را نیز تجربه کرد. او اولین نمایشنامهی خود را با نام آندریا و در ژانر کمدی نوشت. اثری که تحتتاثیر طنزپرداز لاتین تِرنس نوشته شد و در سال ۱۵۱۷ به انتشار رسید. ماکیاولی لحن طنز خود را در دومین نمایشنامهاش نیز حفظ کرد. «ماندراک» که در پنج پرده نوشته شده بود در سال ۱۵۲۴ منتشر شد و در سال ۱۵۲۶ برای اولین بار روی صحنه رفت. کلیزیا سومین نمایشنامهی طنز ماکیاولی در سال ۱۵۲۵ و با الهام از نمایشنامهی کلاسیک پلاتوس نوشته شد. ماکیاولی اولین رمانش به نام « بلفگور ِآرشیمدون» را بین سالهای ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۷ نوشت. این رمان در سال ۱۵۴۹ همراه با مجموعه آثارش به انتشار رسید.
اندیشه و آثار ماکیاولی بر بسیاری از حاکمان و پادشاهان کشورهای اروپایی، تاثیری بهسزا گذاشت. گرچه در قرن شانزدهم نویسندگان کاتولیک اندیشهی او را به پروتستانها نزدیک میدانستند و پروتستانها او را ایتالیایی و کاتولیک میخواندند، بیشک فکر او هر دو گروه و نیز طیفهای مختلف دیگر را تحت تاثیر قرار داد.
نیکولو ماکیاولی در ۲۱ ژوئن سال ۱۵۲۷ و در سن پنجاهوهشتسالگی درگذشت. او را در کلیسای سانتا کروچهی فلورانس به خاک سپردند. در سال ۱۷۸۹ جرج ناسائو کلاورینگ و دوک بزرگ توسکانی پیترو لئوپولدو بنایی را برای یادبود در مزار ماکیاولی ساختند.