عمر خیام
عمر خیام با نام کامل غیاث الدین ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری همه چیزدان معروف ایرانی در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم است. شهرت و آوازه خیام بر هیچ کس پوشیده نیست. این بزرگمرد را نمیتوان با یک عنوان معرفی کرد. از همین رو شاید برای خیام صفت همهچیزدان بیشتر از هر واژهای بیانگر میزان حکمت و درایتش باشد. خیام نه فقط شاعر و رباعیسراست و نه فقط اخترشناس است و نه فقط ریاضیدان و نه فقط طبیب و نه فقط فقیه و فیلسوف. خیام مجمع همه اینهاست. او حکیم است و آنگونه که در تعریف حکیم آمده، کسی است در علم حکمت استاد و صاحب برهان. تقریبا در تمام متون کهن از خیام با عناوینی همچون «حکیم»، «امام»، «شیخ»، «حجتالحق»، «خواجه» و «فیلسوف» یاد کردهاند.
با این حال امروزه اغلب افراد در سراسر جهان عمر خیام را با رباعیاتش میشناسند. جالب است بدانید که در میان حکمای همدوره او یعنی دوره سلجوقی، خیام به دلیل جایگاه والای علمیاش مورد تحسین بود، نه جایگاه ادبی.
رباعیات خیام
آنچه از منابع موجود استخراج شده نشان میدهد که از زمان حیات خیام تا صد سال پس از وفات او، در هیچ کتاب و سندی از عمر خیام به عنوان رباعیسرا یاد نشده است. بعد از صد سال فخر رازی در رسالهای یک رباعی از خیام آورده و سپس سه رباعی در مرصادالعباد. اما رفته رفته رباعیهایی منسوب به او در قرن هفتم و هشتم ثبت شد. در قرن نهم دیگر کار بالا گرفت و مجموعههای مستقلی از رباعیات خیام تدوین شد. هرچه به زمان حال نزدیکتر میشویم، به تعداد این رباعیها و مجموعهها اضافه میشود.
به هر روی، در گذر زمان و با پیشرفت علم شاید فعالیتهای خیام در انواع علوم از ستارهشناسی تا طب فراموش شده باشند یا شاید بهتر است بگوییم در جریان زندگی امروزی کمتر به آنها پرداخته میشود، اما چیزی که برای عموم مردم بیتکرار است و هنوز پس از گذر هزار سال، برای وصف حال خویش به آنها رجوع میکنند، همان رباعیات خیام است.
خیامپژوهی و خیامشناسی
پرواضح است که نوشتن از چنین فاضل و فرزانهای در تعداد کلمات محدود مساوی است با چشمپوشی از بسیاری آثار و دستاوردها و حکمتهای او و ما نیز ناچاریم همین کار را کنیم. تاکنون هزاران هزار مقاله و کتاب و تفسیر اشعار با محوریت خیام و آثارش تحت عنوان خیامپژوهی و خیامشناسی جمعآوری و منتشر شده است. در طول تاریخ بزرگان عرصه ادبیات، از صادق هدایت بگیر تا ادوارد فیتزجرالد، شاعر و نویسنده انگلیسی، از عمر خیام و رباعیاتش گفتهاند و هنوز هم درباره این حکیم مشهور حرفهای ناگفته بسیار است.
منابع ما برای آشنایی با خیام و آثارش به دو دسته کلی تقسیم میشوند: منابع و اسناد كهن که در آنها اطلاعات ضد و نقیض به وفور دیده میشود. از تاریخ تولد و وفات شاعر گرفته تا خصوصیات فردی و نحوه زیست و آثار و به خصوص در رباعیاتش. منبع دوم پژوهشهایی است که پیرامون خیام و آثارش انجام شده که در میان آنها بازگردانی رباعيات خيام به انگليسي به همت ادوارد فيتزجرالد جایگاه ویژهای دارد. در واقع فیتزجرالد با ترجمه رباعیات عمر خیام و نوشتن مقدمه و تفسیر بر آن توجه پژوهشگران ایرانی و خارجی را به خود جلب کرد و همین امر سرآغازی شد برای سایر خیامپژوهیها. در ایران افرادی همچون عباس اقبال آشـتيانی، سـعيد نفيسی، محمد قزوينی، صادق هدايت، مجتبی مينوی و بديعالزمان فروزانفر، هر يک با رجوع به اسناد و آثار تاريخی و استخراج اطلاعات معتبر بـه گونهای ابهامهای زندگی و اشعار خیام را برطرف کردهاند و منابعی قابل استناد را منتشر ساختهاند که مسیر پژوهشگران بعدی را هموار کرده است. ما نیز در این مطلب مبنا را روی مستنداتی گذاشتهایم که غالب زندگینامههای خیام روی آنها اتفاق نظر دارند.
زندگی شخصی عمر خیام و موقعیت تاریخی و اجتماعی عصر او
آنطور که در اغلب کتب تاریخی و کهن آمده عمر خیام در ۴۲۷ هجری شمسی و در محله حیره نیشابور به دنیا آمده است. در آن زمان حیره از محلات اعیانی و اشرافینشین نیشابور محسوب میشد. در دوره خیام بیشتر جمعیت نیشابور زرتشتی بودند. آنطور که در منابع آمده پدر خیام زرتشتی و خیمهدوز بوده و عنوان خیام نیز به سبب همین حرفه بر ایشان گذاشته شده. در آن زمان خیمهدوزی شغلی پر سود و منفعت بود. گفته میشود پدر خیام بعدها در واقع پیش از تولد پسرش تغییر دین و مسلک داده و مسلمان شده است.
خیام در دوره سلجوقیان و سلطنت ملکشاه سلجوقی ملقب به سلطان جلالالدین زندگی میکرد. در آن دوره ایران فضای پرالتهاب سیاسی و اجتماعی را تجربه میکرد. جنگ در گوشه و کنار مملکت رخ داده بود و فرقههای مختلف مذهبی و گرایشات گوناگون سیاسی پا به عرصه ظهور گذاشته بودند. درواقع در این دوره تحصیل در فقه و علوم اسلامی بسیار رواج داشت. از طرفی جنگهای صلیبی در مرزهای امپراطوری اسلامی در حال وقوع بود. در جامعه آن زمان به خصوص در ایران روی آوردن به تصوف بسیار رایج بود. تصوف در ابتدا به عنوان یکی از شاخههای اسلام همچون شیعه و سنی در نظر گرفته شده بود اما به مرور جان گرفت و شاخه و برگ یافت و کمکم به فرقهای جداگانه بدل شد. این فرقه به خصوص در خراسان بسیار حامی و طرفدار داشت. اما در همین اوضاع نابسامان و آشفته که هرگونه مخالفت و رو آوردن به گرایشی نو منجر به درگیری و خون و خونریزی میشد، دانشمندان و علمای دینی مورد حمایت و تشویق قرار میگرفتند. تا جایی که مدارس و نظامیههایی جهت اشاعه علوم اسلامی تاسیس شدند و در این میان عالمان و فیلسوفان بزرگی سر برآوردند که عمر خیام یکی از بزرگترین آنها بود.
گفته میشود خیام علاقه زیادی به سفر داشته است و در طول حیات خود سفرهایی به بلخ، هرات، اصفهان و حجاز داشته است. او در سال ۵۱۷ هجری در زادگاه خود وفات یافت و در بقعه امامزاده محروق که آرامگاه اهل علم و عرفان و هنر است، به خاک سپرده شد.
دستاوردها و آثار عمر خیام
در دوره سلطان جلالالدین که لشگرکشیهای فراوانش منجر به وسعت مرزهای امپراطوری سلجوقی شده بود و از طرفی دانشمندان و منجمان در سرزمین تحت سلطهاش رو به فزونی داشتند، نیاز به یک تقویم علمی و اساسی بیشتر از هر زمانی احساس میشد. از این رو دستور داد تقویم شمسی قدیم ایرانی که بر مبنای هجرت پیامبر تنظیم شده بود، به دست ریاضیدانان و منجمان اصلاح شود. دانشمندانی چون ابوالمظفر سفزاری، میمونبن نجیب واسطی، خواجه عبدالرحمن خازنی، حکیم لوکری و ابن کوشک بیهقی، تحت ریاست عمر خیام و با حمایت وزیر دانشمند وقت، خواجه نظامالملک طوسی، تقویم قدیمی را اصلاح کردند و تقویم جدید را به افتخار سلطان، تقویم جلالی نامیدند.
خیام آثار علمی و ادبی فراوانی دارد. طبق اسناد و پژوهشهای انجامشده تعداد رسایل او به ۱۷ میرسد که تا همین امروز محل رجوع بسیاری از دانشمندان و محققان بوده است. در تاریخ الفی و روایاتی که افرادی همچون بیهقی و کاتب چلبی حاجی خلیفه باقی مانده، میتوان اینطور استنباط کرد که آثار خیام عبارتند از رساله فیالوجود، رساله الکون و التکلیف، میزان الحکم و رساله جبر خیام.
رساله فیالوجود یا کلیات وجود تنها اثر برجای مانده از خیام به زبان فارسی است که به درخواست یکی از وزیران سلجوقی نوشته شده. این اثر نیز همچون سایر آثار فلسفی خیام به اختصار و ایجاز مشهور است. خیام در ابتدای این رساله نوشته: «اگر اهل علم و حکمت انصاف دهند، دانند که این مختصر مفیدتر از مجلدات است.»
به رشته تحریر درآمدن رساله الکون و التکلیف هم ماجرای جالبی دارد. گفته میشود خیام به ضیراز سفر کرده بود که نامهای به دستش میرسد. نامه را باز میکند و میفهمد نگارنده آن ابونصر محمدبن عبدالرحیم سفری، قاضیالقضات فارس است. این شخص زمانی شاگرد ابن سینا بوده و همانطور که میدانید خیام ارادت ویژهای به ابن سینا داشته است. نامه حاوی دو مسئله در باب کون و تکلیف بود. خیام در پاسخ به این نامه که برایش بسیار ارزش داشت شروع به نوشتن رسالهای کرد که در واقع چکیده نظر و عقیده بسیاری از فیلسوفان دوره اسلامی درباره این دو مقوله است. نکته قابل تامل آنکه عمر خیام در شروع نامه خود عباراتی در ستایش فضل و دانش شخص سوالکننده یعنی سفری کرده است و خود را شاگرد او دانسته و بعد به سوال پاسخ داده است.
علاوه بر اینها، در پژوهشهای مختلف آثاری به خیام نسبت داده شدهاند که تاکنون نسخههای خطی آنها پیدا نشده است. این آثار عبارتند از زیج ملکشاهی که نتایج مشاهدهها و محاسبههایی است که در رصدخانه اصفهان به دست آمده، رساله مختصر فیالطبیعیات که به فیزیک میپردازد و رساله لوازمالامکنه که به جغرافیا اختصاص دارد، الضیا العقلی فی موضوع العلم الکلی نیز عنوانی است برای رسالهای در باب هستیشناسی که خیام در آن برای اثبات نظریه اصالت وجود برهانهایی ارائه داده و اشکالات فیلسوفان پیش از خود را رفع کرده است. خیام همچنین رساله کوتاهی در موسیقی نظری نوشته است که در واقع شرح و تفسیری است بر کتاب موسیقی اقلیدس.
رباعیات خیام
همانطور که در ابتدای این مطلب نیز اشاره کردیم، تعداد رباعیاتی که به خیام نسبت دادهاند در منابع مختلف متفاوت است و گاه به هزار هم میرسد ولی به استناد تحقیقاتی که از طریق روش صحیح سبکشناسی انجامشده تعداد رباعیات خیام بیشتر از ۱۷۸ نیست و مابقی رباعیات منسوب به او بیاعتبارند. در اینجا به برخی مجموعههای رباعیات خیام و تصحیح و تفسیر آنها که طی سالها گردآوری و تدوین شده میپردازیم.
قدیمیترین مجموعه مستقل رباعیات منسوب به خیام، کتاب «طربخانه» تالیف یاراحمدبن حسین رشیدی تبریزی است که جلالالدین همایی با همت فراوان بر آن مقدمه و حواشی ارزشمندی افزوده و این اثر را احیا کرده است. در این کتاب ۵۵۴ رباعی از خیام جمعآوری شده است که قطعا فاصله ۳۵۰ ساله میان وفات خیام و انتشار این اثر موجب تحریفات فراوانی در آن شده است.
ادوارد فیتزجرالد هم همانطور که پیشتر گفتیم ترجمه رباعیات خیام به انگلیسی را انجام داد که البته بعدها افرادی همچون صادق هدایت و محمدعلی فروغی ادعا کردند بسیاری از این رباعیها منسوب به خیام نیست.
عباس اقبال آشتیانی مقالههای کوتاهی مانند «قدیمیترین نسخههای رباعیات خیام» و «راجع به احوال عمر خیام نیشابوری» را نگاشت. محمد قزوینی هم چهار مقاله درباره خیام و اندیشه و زندگیاش نوشته است. بدیعالزمان فروزانفر نیز چندین مقاله درباره عمر خیام و رباعیاتش منتشر کرد. سپس صادق هدایت «مقدمهای بر رباعیات خیام» را نوشت و در آن دیدگاه خود درباره اندیشه و شخصیت خیام بیان کرد.
اگر بخواهیم درباره تمام آثاری که پیرامون خیام و رباعیاتش نوشته شده است، بگوییم، طومارها باید نگاشت. اما در این مطلب به مهمترین این آثار در طول تاریخ اشاره کردیم.