دانلود و خرید کتاب صوتی از دست دادن دویست میلیون دلار چه چیزی به من آموخت؟
معرفی کتاب صوتی از دست دادن دویست میلیون دلار چه چیزی به من آموخت؟
مقاله صوتی از دست دادن دویست میلیون دلار چه چیزی به من آموخت؟ اثری نوشته باب هندرسون است که با ترجمه بابک حافظی و صدای مهدی صفری منتشر شده است. او در این مقاله درباره این موضوع صحبت میکند: بحران مالی ۲۰۰۸ به من آموخت که توهمِ کنترل چیست و چگونه میتوان از آن رهایی یافت؟
از دست دادن دویست میلیون دلار چه چیزی به من آموخت؟ یکی از مقالات اقتصادی و اجتماعی رادیو ریرا پادکست اختصاصی نشر آوانامه است.
رادیو ریرا در دو زمینه جداگانه تولید مقالات صوتی و پادکستهای ویژه فعالیت میکند. مقالات صوتی رادیو ریرا، نسخه صوتی یادداشتها و مقالاتی هستند که در نشریات معتبر ایران و جهان منتشر شدهاند و پادکستهای ویژه رادیو ریرا، محتوای صوتی با موضوعاتی مشخص مشابه برنامههای رادیویی هستند.
درباره مقاله صوتی از دست دادن دویست میلیون دلار چه چیزی به من آموخت؟
فیزیک شاید ربطی به بازار سرمایه نداشته باشد. اما باب هندرسون از اولین دکتریخواندههای فیزیک بود که، بهخاطر مدلسازیهای ریاضیاتی، جذب والاستریت شد. سال ۲۰۰۸، ناگهان با سقوط بازار، معاملهی فاجعهباری کرد که حتی بر قیمت جهانی نفت هم اثر گذاشت. در بدترین حالت، پیشبینی میکرد فقط سی میلیون دلار ضرر کند، اما این رقم تنها یکششم آن ضرر واقعیِ آینده بود. در همین زمان، هندرسون متوجه توهمی شد که افراد کارآزموده هم گرفتارش میشوند: هرچه قبلاً موفقتر و ماهرتر باشی، پس در آینده هم احتمال موفقیتت بیشتر است. او توضیح میدهد که چگونه دچار «توهم کنترل» شد و چگونه توانست، با رهایی از آن، همۀ ضررهای انباشته را جبران کند.
مقاله صوتی از دست دادن دویست میلیون دلار چه چیزی به من آموخت؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
از دست دادن دویست میلیون دلار چه چیزی به من آموخت؟ را به تمام علاقمه مندان به مباحث اقتصادی و اجتماعی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از مقاله صوتی از دست دادن دویست میلیون دلار چه چیزی به من آموخت؟
ماه اکتبر بود که تقریباً دویست میلیون دلار ازدستدادم. اوضاع در ماه نوامبر هم تعریفی نداشت. سال ۲۰۰۸ بود، درست بعد از ورشکستگیِ بانک لیمن برادرز. بازارها بههم ریخته بودند. بانکها چپوراست زمین میخوردند. من در یک صندوق تأمین سرمایۀ۱ بزرگ مشغول بودم و فکرش را هم نمیکردم که معاملۀ فاجعهباری که انجام داده بودم آنجا را نابود خواهد کرد؛ ضررهای من بهسرعت سودِ داراییهایشان را در آن سال ازبین برد، دستمزدهای بالقوۀ همکارانِ موفقترم را هم به آن اضافه کنید. با خودم فکر کردم که دورۀ کاریام در آنجا به پایان رسیده است. احساس میکردم که بقیۀ معاملهگران و فروشندگان طوری از من فاصله میگیرند که انگار مریضیای چیزی دارم.
با پرواز شب از نیویورک حرکت کردم و صبح روز چهار نوامبر وارد لندن شدم. من یک معاملهگرِ اوراق مشتقه۲ بودم، همچنین سرپرستی تیم معاملهگران قراردادهای اختیار معاملۀ نفت هم با من بود؛ تیمی متشکل از دهدوازدهتا معاملهگر که بین سنگاپور، لندن و نیویورک پخش شده بودند. تا آن موقع تقریباً تمام کارهای آن معامله را خودم جلو برده بودم، تصمیمهایی که کارِ من را ...یعنی ما را... به آنجا کشانده بود. بعد از اینکه با یکی از آن تاکسیهای سیاهرنگ از فرودگاه هیترو به دفترمان در منطقۀ کَنِری وورف رسیدم، بچههای تیم را از سالن معاملهگری به یک اتاق کنفرانسِ بیپنجره فراخواندم و بهحالت اعتراف گفتم: «همۀ راهها را امتحان کردم، اما پولخورۀ این قرارداد تمامی ندارد. حتی بدتر از آن، سروکلۀ ریسکهای جدید و ناجوری در کار پیدا شده که از حوزۀ تخصص من خارج است. هر چه که هست، با همان سرعتی که دنیا دارد تغییر میکند، چیزهایی که من بلد هستم هم دارند منسوخ میشوند». از همه خواستم که کمک کنند. گفتم که از هر ایدهای استقبال میکنم.
اینها را که میگفتم، متوجه شدم اشک در چشمان یکی از بچهها جمع شده است. برای لحظهای مکث کردم، انتظارش را نداشتم. بعد اشکی از سرِ قدردانی و تسکین در چشمانم دوید، فکر میکنم بهخاطر این بود که میدیدم تنها نیستم.
زمان
۳۸ دقیقه
حجم
۵۲٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۳۸ دقیقه
حجم
۵۲٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
سلام و درود و احترام، کتابی است منحصر به فرد، در باب موفقیت و راهکارهای اکتساب آن، اما دستیابی به تمامی آنچه که جناب نویسنده در نگارش کتاب مذکور اراده و درج نمودهاند، نیازمند بالا بردن سطح توجه و هشیاری به هنگام استماع نسخه
جالب نبود