دانلود و خرید کتاب صوتی انجمن شاعران کوچک غمگین
معرفی کتاب صوتی انجمن شاعران کوچک غمگین
مقاله صوتی انجمن شاعران کوچک غمگین نوشته کیت کلانچی است که با ترجمه پدرام شهبازی و صدای سلاله برزه منتشر شده است. انجمن شاعران کوچک غمگین یکی از مقالات سینمایی رادیو ریرا پادکست اختصاصی نشر آوانامه است.
رادیو ریرا در دو زمینه جداگانه تولید مقالات صوتی و پادکستهای ویژه فعالیت میکند. مقالات صوتی رادیو ریرا، نسخه صوتی یادداشتها و مقالاتی هستند که در نشریات معتبر ایران و جهان منتشر شدهاند و پادکستهای ویژه رادیو ریرا، محتوای صوتی با موضوعاتی مشخص مشابه برنامههای رادیویی هستند.
درباره مقاله صوتی انجمن شاعران کوچک غمگین
کیت کلانچی، معلم یک مدرسۀ دولتی در انگلستان است. او سالهاست که در مدرسهشان یک انجمن شعر را اداره میکند. بچهها شعرهایشان را پیش او میآورند تا دربارهشان نظر بدهد یا بهترشان کند. اما در سالهای اخیر، طوفانِ بیسابقهای در این انجمن آرام به راه افتاده است. با ورود موج جدید پناهجویان به انگلستان، کودکانی با تجربۀ جنگ و فقر و مرگ وارد مدرسه شدهاند و از هر سطر از شعرهای این بچهها خون و درد میچکد. حالا او معلم سوگنامهها شده است. او در این مقاله به این میپردازد که آیا بچهای که دردِ از دست دادنِ چیزی عزیز را چشیده، شاعر بهتری نخواهد شد؟
شنیدن مقاله انجمن شاعران کوچک غمگین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این مقاله را به تمام فعالان حوزه ادبیات پیشنهاد میکنیم.
بخشی از مقاله انجمن شاعران کوچک غمگین
هنوز میتوانم به نوجوانهای شر و شلوغ قاطعانه بگویم که ساکت سر جایشان بنشینند؛ هنوز میتوانم وارد کلاس بشوم و با شیوۀ خاص و وصفناپذیر معلمها به ردیف آخر کلاس چشمغره بروم تا سکوت حکمفرما شود. هنوز میخواهم دنیا را تغییر بدهم و فکر میکنم که مدرسه برای این هدف مکانی عالی است. هرگز از کلاس خسته نشدهام و همیشه -جز زمانی که بچههایم خیلی کمسنوسال بودند- در مدرسههای دولتی کار میکردم. پس از آنکه دومین فرصتِ شغلیِ معلمیام را به دست آوردم، خیلی زود شروع کردم به نوشتن در تعطیلات و اوقات فراغتم. در سیسالگی نخستین کتابم را منتشر کردم. ناگهان فهمیدم که اگر خودم را بهعنوان نویسنده معرفی میکردم، بهنحوی ظاهراً اغراقآمیز و حتی احمقانه به حرفم گوش میدادند. وقتی از کارم میگفتم، دیدم عادتم شده که کسی اصلاً به حرفم گوش نکند. چون همه به معلمها میگویند چگونه باید کارشان را انجام بدهند: از روزنامهنگاران و سیاستمداران در مجلس گرفته تا والدین در کنسرتهای مدرسه و بازنشستهها توی اتوبوس. علتش تا حدی این است که مردم خیلی به مدارس علاقهمندند، چون بیشترمان در مدرسه شکل گرفتهایم و خیلیهامان هم بچههایمان را به مدرسه فرستادهایم. اما یک علت دیگر هم دارد: این که مردم راحت به یک معلم میپرند، ولی به یک پزشک یا وکیل، هرگز. زیرا معلمی شأن اجتماعی پایینتری از حرفههای دیگر دارد. نه صرفاً -آنطور که پس از ورودم به حرفۀ حتی کمدرآمدتر اما بسیار خوشوجههترِ نویسندگی فهمیدم- به این دلیل که حقوقمان کمتر است. همچنین، نه به دلیلِ اینکه معلمی شغلی است ذاتاً عملی و شلوغپلوغ، کمااینکه عامۀ مردم به دامپزشک یاد نمیدهند چطور گوسالهها را دنیا بیاورد یا به متخصص زنان یاد نمیدهند که کجا را معاینهکند. علتش پیشداوریهای طبقاتی و جنسیتی است، زیرا، در یک کلام، بیشترشان، خانم معلماند.
زمان
۲۸ دقیقه
حجم
۴۰٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۲۸ دقیقه
حجم
۴۰٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
جالب و غم انگیز
زیبا....