دانلود کتاب صوتی این گربه نمی‌تونه اینجا بمونه با صدای نفیسه فتحی + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی این گربه نمی‌تونه اینجا بمونه

دانلود و خرید کتاب صوتی این گربه نمی‌تونه اینجا بمونه

معرفی کتاب صوتی این گربه نمی‌تونه اینجا بمونه

کتاب صوتی این گربه نمی‌تونه اینجا بمونه، داستانی بامزه از تد کرسنسکی است. او ماجرای روزی را روایت می‌کند که مادر با یک گربه‌ی بی‌سرپناه به خانه وارد می‌شود و بابا اخم می‌کند، چون گربه‌ها را دوست ندارد. یاسین محمدنیا داستان این گربه نمی‌تونه اینجا بمونه را به فارسی ترجمه کرده است و ناشر آن انتشارات صوتی آوا رسا است.

درباره‌ی کتاب صوتی این گربه نمی‌تونه اینجا بمونه

شما گربه‌ها را دوست دارید؟ اگر جوابتان بله است که حتما از این داستان خوشتان می‌آید. اما اگر جوابتان خیر است بیایید یک شانسی بهش بدهیم. بابای خانواده‌ی قصه‌ی ما هم اصلا از گربه‌ها خوشش نمی‌آید. به خاطر همین هم وقتی آن روز عصر مادر خانواده با یک گربه‌ی بی‌سرپناه آمد توی خانه، بابا اصلا خوشش نیامد. او گفت که این گربه نمی‌تونه اینجا بمونه و همین است که هست، اما بیرون، باران آنقدر شدید بود که حتی بابا هم دلش نیامد گربه را بفرستد بیرون. اما از همه قول گرفت که با گربه بازی نکنند. خب تا اینجای کار که هیچ! اما اتفاق بعدی جالب است! مامان چند روز بعد با یک گربه‌ی دیگر آمد خانه...

کتاب صوتی این گربه نمی‌تونه اینجا بمونه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

داستان این گربه نمی‌تونه اینجا بمونه، برای کودکان گروه سنی پیش از دبستان و بچه‌هایی که به مدرسه می‌روند جذاب و خنده‌دار است. اما اگر دوست دارید که رابطه‌ی اطرافیانتان هم با حیوانات خوب بشود، کتاب صوتی این گربه نمی‌تونه اینجا بمونه را به آن‌ها هدیه بدهید.

جملاتی از کتاب صوتی این گربه نمی‌تونه اینجا بمونه

من و بابا توی خانه نشسته بودیم و مامان هنوز از کار برنگشته بود. هوا تقریبا تاریک شده بود و ما مشغول تماشای تلویزیون بودیم. وقتی مامان به خانه رسید، یک گربه­‌ی ولگردِ مشکی همراهش بود. بابا کمی عصبانی شد و گفت: «این گربه نباید توی خونه بمونه. الکی التماس نکنید. می دونید که از گربه­ ها خوشم نمیاد، چون به زانوهام چنگ میزنن. دوست ندارم بهتون زور بگم، پس زود اون گربه رو بیرون بندازید»

مامان گفت: «اشکالی نداره. بیرون از خونه میذارمش. مطمئنم یک جای دیگه پیدا می‌کنه تا توش از بارون و سرما در امان بمونه. ولی خب تو دوست نداری این گربه تو خونه ­مون بمونه»

اما بابا گفت: «خب، اینجور که معلومه بارون شدیدی می­ باره و بعیده گربه بیچاره بتونه سرپناهی پیدا کنه. تا بند اومدن بارون میتونین توی خونه نگهش دارین. اما اصلا نوازش و یا باهاش بازی نکنین. بعد از اینکه بارون بند اومد باید گربه رو از این خونه بیرون ببرین»

فردا صبح، باران بند اومد و مامان توانست هرطور شده بابا را راضی کند تا گربه‌­­ی مشکی پیشمان بماند. اون گربه چند روزی توی اتاق­‌هایمان زندگی کرد و ما از داشتنش خیلی خوشحال بودیم. بعد از یک هفته، مامان یک گربه­ ی قهوه‌­ای رنگ با خودش به خانه آورد.

اما بابا دقیقا مثل دفعه­ ی اول با موندنش مخالفت کرد!

نظری برای کتاب ثبت نشده است

زمان

۱۱ دقیقه

حجم

۱۶٫۶ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۱۱ دقیقه

حجم

۱۶٫۶ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۱۰,۰۰۰
۳,۰۰۰
۷۰%
تومان