دانلود و خرید کتاب صوتی درباری از خار و رز (کتاب اول)

کتاب صوتی درباری از خار و رز (کتاب اول) نوشتهٔ سارا جی ماس و ترجمهٔ سیران شریفی است. فرناز فرید گویندگی این رمان صوتی را انجام داده و واوخوان آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب صوتی درباری از خار و رز (کتاب اول)

کتاب صوتی درباری از خار و رز (کتاب اول) [A Court of Thorns and Roses] برابر با یک رمان معاصر و آمریکایی و نامزد دریافت جایزهٔ «لینکلن» در سال ۲۰۱۷ میلادی است. این رمان داستان دختری ۱۹ساله به نام «فیرا» را روایت می‌کند که از بابت یک اشتباه ناخواسته، به اسارت در سرزمین پریان برده می‌شود. وقتی فیرا گرگی را در جنگل میان دنیای انسان‌ها و قلمرو پریان می‌کشد، ناخواسته باعث درهم‌شکستن یک پیمان آتش‌بس می‌شود و باید تاوان این قتل را با جانش بپردازد. «تاملین» که یکی از پریانی است که برای گرفتن جان فیرا از راه می‌رسد، راهی را برای خروج از این مخمصه به او پیشنهاد می‌کند؛ سپری‌کردن باقی روزهای عمرش در سرزمین پریان. فیرا ناچار می‌پذیرد و خانواده‌اش را پشت درهای جهان پریان رها می‌کند. همزمان با اینکه فیرا به محیط جدید خود عادت می‌کند و حتی از آن لذت می‌برد، درمی‌یابد که جهان پریان با تهدیدی بزرگ روبه‌رو است؛ تهدیدی که قدرت‌های جادویی افرادی مانند «تاملین» را بی‌اثر می‌کند و به هیولاها اجازه می‌دهد آزادانه در جهان پریان پرسه بزنند. این کتاب اولین جلد از مجموعهٔ «درباری از خار و رز» است.

شنیدن کتاب صوتی درباری از خار و رز (کتاب اول) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و قالب رمان فانتزی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب صوتی درباری از خار و رز (کتاب اول)

«خادم با چشمانی وامانده از تعجب و با نفس‌هایی بریده‌بریده نگاهشان کرد و عقب رفت. ولی نستا قدمی به او نزدیک شد و با غرولند گفت: «اینو می‌بینی؟ این اون چیزیه که باید دستت کنی. نه اون زنگوله‌های نقره‌ای که باهاشون توجه اون پری‌های بی‌شاخ‌ودم رو جلب می‌کنی.» خادم که غمی بر چشمان قهوه‌ای رنگش نشسته بود، باز هم عقب رفت و گفت: «چطور جرئت می‌کنی با به دست کردن همچین چیز زشتی به دوستان خداوندگار مهربونمون توهین و بی‌حرمتی کنی؟» نستا وسط حرفش پرید و گفت: «موعظه‌ات رو بذار برای یه روستای دیگه.» در همین لحظه چشمم به دو زن زیباروی روستایی افتاد که دست‌دردست بچه‌های تپل‌مپلشان از دور سلانه‌سلانه سمت بازار می‌آمدند.»