دانلود و خرید کتاب صوتی ثبات قدم داشته باش و به هر چیز که لیاقتش را داری برس

کتاب صوتی ثبات قدم داشته باش و به هر چیز که لیاقتش را داری برس نوشتهٔ سیمون چان و ترجمهٔ آرزو خلجی است. گویندگی این کتاب صوتی را حمیدرضا فراهانی انجام داده و رادیو مثبت آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب صوتی ثبات قدم داشته باش و به هر چیز که لیاقتش را داری برس

نویسندهٔ کتاب صوتی ثبات قدم داشته باش و به هر چیز که لیاقتش را داری برس، معتقد است که مهم‌ترین دلیل موفق‌نشدنْ نداشتن ثبات قدم است. به‌گفتهٔ او مهم‌ترین مهارتی که هر فرد برای دستیابی به موفقیت باید یاد بگیرد، ثبات‌‌قدم است؛ چراکه مادرِ همهٔ مهارت‌های دیگر است و وقتی یاد بگیرید ثابت‌قدم باشید، در هر کار دیگری هم به مهارت خواهید رسید و می‌توانید هم در زندگی شخصی و هم در زندگی کاری و حرفه‌ای موفق شوید. سیمون چان (سخنران، مربی بین‌المللی، فعال حوزهٔ موفقیت و کسب‌وکار و نویسنده‌) با ردّ این دیدگاه رایج که برای رسیدن به موفقیت شخصی یا شغلی می‌بایست انبوهی از کارها در مدت‌زمان بسیار کوتاهی به اتمام برسد، به این نکته اشاره می‌کند که ثبات قدم بسیار مهم‌تر از زیاد، سخت و فشرده کارکردن است و تنها برداشتن چند گام کوچک لازم است تا دیدگاهی که فرد نسبت به خودش یا کارش دارد، تغییر پیدا کند و او با اعتمادبه‌نفس بیشتری، قدم در مسیر رسیدن خواسته‌هایش بگذارد. با او همراه شوید.

شنیدن کتاب صوتی ثبات قدم داشته باش و به هر چیز که لیاقتش را داری برس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب صوتی را به دوستداران روان‌شناسی عمومی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب صوتی ثبات قدم داشته باش و به هر چیز که لیاقتش را داری برس

«مسیر من به‌عنوان یک کارآفرین زمانی آغاز شد که یکی از دوستان نزدیکم توصیه کرد کتاب پدر پولدار، پدر بی‌پول رابرت کیوساکی رو مطالعه کنم. اون زمان من شغلی داشتم که بهش علاقه‌مند بودم. دستمزد ناچیزی داشت اما از کار لذت می‌بردم و تصمیم داشتم که در اون شرکت باقی بمونم و پله‌های ترقی رو یکی‌ بعد از دیگری طی کنم. من اصلاً از بقیه‌ی مسیرهایی که می‌تونستم طی کنم از جمله فعالیت در حوزه‌ی کارآفرینی باخبر نبودم اما مطالعه‌ی کتاب کیوساکی چشم من رو به احتمالات خارق‌العاده‌ی دیگه باز کرد. وقتی کتاب رو خوندم، متوجه شدم که دیگه نمی‌تونم در اون شرکت باقی بمونم و از ساعت نه صبح تا پنج بعدازظهر بی‌وقفه کار کنم. من دیگه شبیه پرنده‌ای شده بودم که از قفس آزاد شده و برای اولین‌بار می‌خواد پرواز کردن رو آغاز کنه. من دلم می‌خواست شغلی داشته باشم که بهم اجازه بده آزادی و انعطاف‌پذیری زندگی خودم رو حفظ کنم. نمی‌خواستم توی یک مکان گیر بیفتم یا اینکه ساعات کاری مشخصی داشته باشم و مهم‌تر از همه اینکه حالا دیگه یک منبع درآمدی قابل‌توجه می‌خواستم؛ درآمدی که حتی زمانی هم که سرکار نبودم قطع نشه. با‌این‌حال با خودم فکر کردم چه شغلی می‌تونه باعث موفقیت آدمی با روحیات خاص من بشه. بلافاصله به فکر راه‌اندازی حق امتیاز مترو افتادم چون اون موقع این کار خیلی رایج شده بود. اما مشکل اینجا بود که من هیچ سرمایه‌ی اولیه‌ای برای آغاز این کار نداشتم. به همین دلیل شروع کردم به مطالعه‌ی کتاب‌های بیشتر برای پیدا کردن راه‌حل.»