دانلود کتاب صوتی راز گودال های دریاچه سبز با صدای شایان الهی مجد + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی راز گودال های دریاچه سبز

دانلود و خرید کتاب صوتی راز گودال های دریاچه سبز

معرفی کتاب صوتی راز گودال های دریاچه سبز

کتاب صوتی راز گودال های دریاچه سبز نوشتهٔ لوییس ساکر و ترجمهٔ مهدی باتقوا است. گویندگی این رمان صوتی آمریکایی را شایان الهی مجد و اعظم حبیبی انجام داده‌‌اند و انتشارات دیجیتال آوای موج کتاب (نشر صوتی) آن را منتشر کرده است. این اثر یکی از پرافتخارترین داستان‌های نوجوانان به شمار می‌رود.

درباره کتاب صوتی راز گودال های دریاچه سبز

کتاب صوتی راز گودال های دریاچه سبز حاوی یک رمان آمریکایی است. در این داستان، به «استانلی ییلناتس» حق انتخاب داده شد. قاضی به او گفت یا باید به زندان برود یا به اردوگاه «دریاچهٔ سبز». استانلی خانوادهٔ فقیری داشت. او تابه‌حال به هیچ اردو یا اردوگاهی نرفته بود. تا این جای داستان به نظر می‌رسد که برای استانلی حکم منصفانه و بسیار راحتی بریده شده است، اما استانلی را به جایی که انتظارش را داشت، نبردند. اردوگاه دریاچهٔ سبز، شبیه هیچ اردوگاهی تفریحی نیست؛ جایی است که هیچ‌کس آن را برای گذراندن تعطیلات تابستانی انتخاب نخواهد کرد. اینجا زمانی دریاچه‌ای داشته و سبز هم بوده، اما حالا در گوشه‌ای از تگزاس، بدون آب، خشک و لم‌یزرع و مملو از گودال‌هایی است که مشخص نیست برای چه کنده شده‌اند؛ گودال‌های بی‌شماری که توسط پسران حاضر در اردوگاه کنده شده‌اند. این‌جا همه‌چیز رازآلود است. از علت حضور نوجوانان بزهکار گرفته تا کندن گودال‌ها و اینکه چرا باید گودال بکنند و اینکه چرا باید گودال‌ها به یک اندازه باشند و چرا اینجا خشک شده است. چندین راز با شنیدن این رمان افشا خواهد شد. آن را بشنوید. این اثر جایزهٔ نیوبری در سال ۱۹۹۹، جایزهٔ بهترین رمان نوجوانان آمریکا و جایزهٔ ملی کتاب برای ادبیات نوجوان در سال ۱۹۹۸ میلادی را دریافت کرده است. در سال ۲۰۰۳ فیلمی به نام «گودال» (Holes) به‌کارگردانی «اندرو دیویس» (Andrew Davis) ساخته شد که داستان آن از کتاب «راز گودال‌های دریاچهٔ سبز» اقتباس شده است.

شنیدن کتاب صوتی راز گودال های دریاچه سبز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب صوتی را به نوجوانان و دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از راز گودال های دریاچه سبز

«لحظه‌ای که نگهبان دست‌بند استنلی را باز کرد و او را به طرف در اتوبوس هل داد، استنلی احساس کرد کسی با پتک به سرش ضربه‌ای زد. او هشت ساعت تمام را در اتوبوس لکنته سپری کرده بود.

- «مواظب باش!»

این جمله‌ای بود که راننده هنگام پایین رفتن استنلی از پله‌های اتوبوس به زبان آورد. استنلی نفهمید که منظور راننده از گفتن این حرف این بود که مواظب پله‌ها باشد یا اینکه «مواظب باش، تو داری پا به اردوگاه دریاچه‌ی سبز می‌ذاری.» ولی مودبانه جواب داد: «از رانندگی خوبت ممنون!»

دهانش خشک بود و گلویش از خشکی زخم برداشته بود. او از پله‌ها پایین آمد و قدم به زمین خشک و سفت گذاشت. حلقه‌ای از عرق درست جایی که دست‌بندش را بسته بودند شکل گرفته بود. محیط خشک و بی‌آب‌وعلف به نظر می‌رسید. در میان این خشکی، توانست چند خانه‌ی متروک و چند چادر زهواردررفته را ببیند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

زمان

۹ ساعت و ۷ دقیقه

حجم

۵۰۱٫۸ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۹ ساعت و ۷ دقیقه

حجم

۵۰۱٫۸ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۸۰,۰۰۰
۲۴,۰۰۰
۷۰%
تومان