دانلود و خرید کتاب صوتی قله ها و دره ها

کتاب صوتی «قله ها و دره ها» نوشتهٔ اسپنسر جانسون با ترجمهٔ الناز قاضی و گویندگی امیررضا علی زاده را نشر رمانو منتشر کرده است. این کتاب که گفت‌وگوی مرد جوان با پیری فرزانه است، اصول زندگی را به ما می‌آموزد و کمکمان می‌کند تا مدیریت و کنترل شرایط زندگی را به دست بگیریم.

درباره کتاب قله ها و دره ها

 این داستان درباره زندگی مرد جوانی است که در دره‌ای زندگی می‌کند. رفته‌رفته از زندگی در دره دلسرد می‌شود. قبلاً در چمنزارها بازی می‌کرد و در رودخانه به شنا مشغول بود. همین باعث شده بود که او احساس کند قرار است تمام زندگی‌اش را در دره بگذراند. اما کم‌کم ناامیدی وجودش را فرا می‌گیرد. او با مردی آشنا می‌شود که در قله است. او نمی‌داند اما با یکی از ثروتمندترین و موفق‌ترین مردم دنیا آشنا شده و صحبت می‌کند. در نهایت و بعد از گفتگو با مرد قله یاد می‌گیرد چطور اوقات خوب و بد زندگی را به نفع خودش تغییر دهد. 

با این کتاب یادمی‌گیرید که اگر خوبی‌هایی که در لحظات بد نهفته‌اند را کشف کنید، و از آن‌ها به نفع خود در زندگی استفاده کنید، قدردان لحظات خوب باشید و آن‌ها را هوشمندانه مدیریت کنید، متواضع و شکرگزار باشید، هر آنچه که شما را به سمت قله هدایت کرده است را بیشتر انجام دهید می توانید سرانجام شرایط خود را بهتر کنید، آینده‌ٔ بهتری را با جزئیات ویژه و باورپذیر برای خود تصور کنید که باعث می‌شود از انجام کارهایی که شمارا به آن نقطه می‌رساند لذت ببرید. اگر هنگام روبه‌رو‌شدن با مشکلات آرامش خود را حفظ کنید و بدانید که دره به پایان می‌رسد و کارهایی خلاف آنچه که شما را در دره قرار دادند انجام دهید، می‌توانید با کار بیش‌تر خدمتگزار باشید و در زندگی بیشتر عشق بورزید.

کتاب قله ها و دره ها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به کتاب‌های توسعهٔ فردی پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب قله ها و دره ها

«تصمیم گرفت سراغ رفقایش برود، اما هیچ‌کدام در دسترس نبودند. البته او خودش متوجه نشد که عمداً نمی‌خواستند او را ببینند.

حتی زن جوان مورد علاقه‌اش هم چند وقتی بود که خبری از او نگرفته بود و از این بابت تعجب می‌کرد و با خودش می‌گفت: «احتمالاً خیلی سرش شلوغ است.»

مدت زیادی نگذشته بود که مرد جوان خود را تنها حس کرد. حتی تنهاتر از موقعی که هنوز به قله نرفته بود.

او به خودش یادآوری کرد که داشتن قله‌ها و دره‌ها طبیعی است.

او تلاش می‌کرد تا با تغییر دید خود، راهی برای خروج از دره‌اش را بیابد.

او می‌کوشید تا لحظات خوب پنهان شده در لحظه‌های بد را پیدا کند و از آن‌ها راهی برای خروج از دره‌اش بیابد.

اما هیچکدام از این تلاش‌ها، حال و روزش را بهتر نمی‌کرد.

در گذشته، روش قله و دره در موفقیت او بسیار بسیار موثر بود.

اما اکنون هیچ اثری نداشت و او علتش را نمی‌دانست.

او دوباره به چمن‌زار برگشت تا کوه را تماشا کند.

زمانی که پیرمرد روش قله و دره را برایش توضیح می‌داد، پر فایده به نظر می‌رسید. اما در دنیای واقعی، بیش‌تر به یک داستان افسانه‌ای شبیه بود و به اندازه‌ای ایده‌آل به نظر می‌رسید که نمی‌توانست حقیقت داشته باشد.

شاید حق با دوستانش بود که دربارهٔ داستانش تردید داشتند.

کنار آبگیری رفت تا کمی با خودش خلوت کرده و استراحت کند. پایین را نگاه می‌کرد که در یک نظر، انعکاسی از تصویر خودش به چشمش خورد، ولی از چیزی که دیده بود چندان خوشش نیامد.»