دانلود و خرید کتاب صوتی تیراندازی در باک هد
معرفی کتاب صوتی تیراندازی در باک هد
کتاب صوتی تیراندازی در باک هد اثری از ناهید کبیری است که با صدای خود او میشنوید. این کتاب داستان عاشقانهای است که عشقی نامتعارف را در ایران و آمریکا روایت میکند.
درباره کتاب صوتی تیراندازی در باک هد
تیراندازی در باک هد، داستان یک عشق نامتعارف است که در آمریکا و ایران میگذرد. باک هد، اسم یکی از خیابانهای شناختهشده و تجاری آتلانتا است که در ایالت جورجیای آمریکا قرار دارد و حوادث مهم رمان در آن اتفاق میافتد. نیمی از داستان در ایالت جورجیا و بخش دیگر آن که بخش عمدهاش است، در ایران میگذرد. کبیری شخصیت اصلی این داستان را یک زن انتخاب کرده است و به موضوعاتی مانند خانواده میپردازد. او همچنین از یکی از معضلات اصلی آمریکا سخن میگوید: خرید و فروش مجاز اسلحه.
کتاب صوتی تیراندازی در باک هد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر دوست دارید از یک داستان متفاوت و عاشقانه لذت ببرید، شنیدن کتاب صوتی تیراندازی در باک هد را به شما پیشنهاد میکنیم.
درباره ناهید کبیری
ناهید کبیری، شاعر و نویسنده کرد، در سال ۱۳۲۷ در کرمانشاه به دنیا آمد.
ناهید کبیری در رشته علوم اجتماعی تا مقطع لیسانس در دانشگاه تهران تحصیل کرده است، دورههای مربیگری یوگا را گذراند و در ایالت جورجیا دورههای بازیگری تئاتر و گریم را گذراند. از او علاوه بر شعر چند رمان و داستان کوتاه نیز منتشر شده است. زبان ساده داستانها سبب شده تا داستانهایش لحنی شعرگونه به خود بگیرند. کبیری معمولا در شعر دیدگاههای عاشقانه، اجتماعی و فلسفیاش را وارد میکند و معمولا در داستانها، به تکگوییهای درونی میپردازد.
ناهید کبیری تابهحال دفترهای شعر لحظهها در باد، آرزوهای پاییزی، غروبیها، در ستایش خورشید، دلخوشیهای پراکنده، طرحی بر سنگ، شرحی بر سار، پنجرهای کافی است تا آفتاب شود و کلمه کلمه به سوی تو و مجموعه داستانهای جمعههای بارانی، رؤیای شیرین، پیراهن آبی، مرا به بغداد نبرید، شبی که ستارهاش را گم کرده بود و شب و ستارهها و سارا را منتشر کرده است.
بخشی از کتاب صوتی تیراندازی در باک هد
آخرین یکشنبه پیش از سفر را با راه رفتن و گردش در پارک پر گل و گیاه نزدیک خانه میگذرانی. بوی باربیکیو از خانههای دور و بر فضا را پر کرده است: میگویی: «گرسنم شد. چه بویی!»
میگویم: «بوی زندگی میده این پارک، این فضا. بوی آرامش.»
نفس عمیقی میکشی. «آره... احساس میکنی آدمهایی هستند در همین دو قدمی. که دارن از لحظههاشون لذت میبرند. زندگی هم همینه دیگه. همین لحظه هاست.»
با هیجان میگویم: «این یکشنبههای اینجا منو یاد جمعههای ایران میاندازه.کردستان که بودیم جمعهها همه با دیگ و قابلمه میرفتیم باغ پدربزرگ. با عمه و خاله و داییها و همه بچهها. باغ میوه داشت پدربزرگ. تابستونها چه خبر بود از میوه! آلبالو و گیلاس و سیب و گوجه و .. گوجهها خیلی ترش بودن و آبدار. اونا رو مشت مشت با نمک میخوردیم و دندونامون تا روز بعد بی حس و کند میشد....»
زمان
۵ ساعت و ۱۱ دقیقه
حجم
۲۸۶٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۵ ساعت و ۱۱ دقیقه
حجم
۲۸۶٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
حیف و صد حیف که نویسندهی توانا خود خوانش کتاب را بر عهده گرفته !!!