کتاب خلق نیکو

کتاب خلق نیکو نوشته غلامرضا شیخعلی است. کتاب خلق نیکو را انتشارات ماهواره منتشر کرده است و به اخلاق نیکو در جامعه می پردازد.

درباره کتاب خلق نیکو

یکی از ویژگی‌های دین مقدس اسلام و دیگر ادیان الهی این است که رهبران آن جلوتر و بهتر از دیگران به آیین خویش معتقد و پای بند بودند و هرگز قدمی بر خلاف قوانین و مقررات آن برنداشتند. قرآن مجید درباره ویژگی پیامبر، او را به عنوان «اسوه نیکوی» خداجویان معرفی می‌کند و خود پیامبر (ص) می فرماید: برانگیخته شدم تا مکرمتهای اخلاقی را تکمیل کنم.بنابراین، «سیره اخلاقی» پیامبر (ص) و امامان علیهم السلام در بعد فردی و اجتماعی فرا راه زندگی پیروان آنها است که با الگو قرار دادن آن می‌توانند بهترین روش اخلاقی را داشته باشند. همچنین قرآن کریم حسن خلق را از اوصاف دین حق دانسته و از انبیای الهی به عنوان انسانهای دارای حسن خلق یاد کرده تا مردم از انبیای الهی درس گرفته و به نور حسن خلق متصف گردند.

در این کتاب نکات و داستان های واقعی بسیار آموزنده اخلاقی و مذهبی و اجتماعی آورده شده است.

خواندن کتاب خلق نیکو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

این کتاب را به تمام کسانی که می‌خواهند زندگی اسلامی داشته باشند پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب خلق نیکو

انس بن مالک می گوید: من در محضر رسول خدا (ص) بودم عبایی که حاشیه غلیظی داشت بر دوشش بود یک نفر اعرابی (بادیه نشین) نزد آن حضرت آمد و عبای او را گرفت و محکم کشید طوری که حاشیه عبا گردن آن حضرت را خراشید. سپس گستاخانه گفت: ای محمد از مال خدا که در نزد تو هست بر این دو شترم بار کن تا ببرم چرا که این اموال نه مال توست و نه مال پدرت. پیامبر (ص) اندکی سکوت کرد و سپس فرمود: مال، مال خداست و من بنده خدا هستم. آن گاه افزود ای اعرابی! آیا آسیبی که به من رساندی به تو برسانم؟ اعرابی گفت: نه.

پیامبر خدا گفت چرا؟ اعرابی گفت: تو بدی را با بدی پاسخ نمی دهی. بلکه آن را با خوبی دفع می کنی سپس پیامبر از این سخن خندید و دستور داد تا بر یکی از شتران او جو و بر یکی دیگر خرما بار کردند و به او دادند.

- عرب یهودی

در زندگی امیرمومنان آمده که در عصر خلافتش روزی خطاب به جمعیت فرمود: آن چه سوال دارید از من بپرسید هر سوالی که مربوط به پایین تر از عرش باشد پاسخ می دهم و چنین ادعایی را بعد از من جز دروغگو نمی کند. در این هنگام مردی بلند قامت در گوشه مجلس برخاست درحالی که کتابی در گردنش آویزان بود و گویی از عرب های یهودی بوده با صدای بلند و با کمال گستاخی خطاب به علی علیه السلام گفت: ای مدعی چیزی که نمی دانی و پیشی گیرنده نا به جا من از تو سوال می کنم که ازجواب آن درمانده شوی. در این هنگام جمعی از شیعیان و دوستان علی علیه السلام برخاستند تا به او حمله و او را تنبیه کنند. حضرت علی علیه السلام آن ها را به شدت از این کار بازداشت و فرمود: رهایش کنید، شتابزدگی و تندی و خشم را از خود دور نمایید با این کارها حجت های خدا بر مردم تمام نشده و براهین الهی آشکار نخواهد گردید. ان گاه با کمال حلم و بزرگواری به آن مرد رو کرد و فرمود: هر سوالی داری بپرس او سوال های خود را مطرح کرد و حضرت علی علیه السلام به همه آن ها پاسخ داد او شیفته علم و اخلاق حضرت شد و اشعاری در مدح علی علیه السلام سرود و خواند و آن حضرت را صاحب علم و راهنمای گمراهان و راد مرد کمال و ارزشهای والای انسانی خواند