کتاب چامه به گاهه چرت
معرفی کتاب چامه به گاهه چرت
کتاب چامه به گاهه چرت مجموعه اشعار مهدی حکـیم جوادی است که در انتشارات متخصصان به چاپ رسیده است. این کتاب مجموعه اشعاری را در خود دارد که در آنها از واژگان سره فارسی استفاده شده است.
مهدی حکیم جوادی در کتاب چامه به گاه چرت مجموعه اشعاری را گردهم آورده است و تلاش کرده تا از واژگان سره فارسی استفاده کند. چامه نیز در لغت به معنای شعر است. خود او درباره انتخاب نام این اثر اینطور میگوید: «چون به گاه رهایی از کار و پیشه روزانه و پیش از چُرت شبانه این سرودهها از اندیشهام برون میزد و پایان آن برابر با شب دهم ماه «محرم» و سروده «نینوا» بود.»
اشعار این کتاب در تلاشند تا به همه مخاطبان این سوال را یادآوری کنند: کدام گزینه را انتخاب میکنید؟ ایستادن در برابر حسین یا در کنار حسین (ع). باشد که این اشعار راه را به ما نشان دهد.
کتاب چامه به گاهه چرت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به شعر معاصر فارسی را به خواندن کتاب چامه به گاه چرت دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب چامه به گاهه چرت
درین دستگاه بینش شده بسی مفضّل
در بلندای آن نشان ابا الفضل
بهر بینش بس است شکاف بند واژه
از «ابا» همتای پدر تا پایان «فضل»
از «الف» نخستین «ادب» زند واژه
همانی که در فرهنگ بود بسی افضل
دیگری «ب» آغاز «برادر» قند واژه
او که در برابری بس نامی فی فضل
سپس باز «الف» که «احترام» وند واژه
سرمشق بزرگواری بهر هر بیفضل
از پارهٔ دیگر «ف»، «فاتح» فند واژه
گوید ز کوب شمشیر نادان و فاضل
دیگری «ض» همتای «ضحا» چند واژه
جایگاه درب مهر یزدان، تفضّل
پایان آن «ل» آغاز «لیث» پند واژه
بازماندهای از هژبر همی افاضل
***
برق خوزستان ناچیز ز همی ولتاژ
فراوردههای سایپا همی مونتاژ
دختران همی دنبال فنِ ماساژ
یا که همی بهر خرید گن، پاساژ
ویلاها با پیرامون همی متراژ
پسرها با پول پدر همی رگلاژ
نابود انرژی، سازه همی شوفاژ
مادر به گفت پدر همی با دوبلاژ
زیر پوست چپیره نیست همی آلیاژ
به درمان فرهنگ باید همی بانداژ
***
میهن پی هشت سالِ ستیز، شهامت
پیروزی ِمفت، ریال پشیز، غرامت
پدرانِ زخمی، بیدار هی ملامت
بچگان ایشان، بیمار پیِ سلامت
این دم که ریشه جایش بسی وخامت
ثمر نبود هرگز کاش بسی نِدامت
سهگانه پایه پایان بود امامت
گویی هوش برده آن یک بود قیامت
گمانِ ایزد بود همی کرامت
تراشِمان همکیش همی حجامت
***
پدر رو به پسر دستش سیم و اسکاچ
خم شد پشت پسر به گونه نیم و ماچ
گفت از گردن نمانده برای تو هیچ
همی به تبلت و گوشی چشم تو پیچ
به گاه بچگی ما گرد هم گل یا پوچ
خبری نبود تنهایی فارس یا بلوچ
نوشابه بطری شیشه، در سفره یا پارچ
صبح نیمرو خرما بجای املت با قارچ
امروز دستگاه کرد مردمِ میهن نسخهپیچ
در گرانی و سفره خالی طنابپیچ
***
گیریم چو چامهٔ خوانندهٔ نامی بسی فاش
فرجامِ نامهای شاهنامه ناگوار، ولی کاش
نام فردوسی، همو که زبان میهن را بوده بسی فراش
فرجامِ پیشه نبود دادنامه نویس پیاده همی عیاش
آن کار مرد نمیباشد ننگ تا روزی یا معاش
ولی گویی سراینده همهچیز را تکه کرد همی با لواش
ستم بر داد فردوسی با آن سی سال زندگانی پر تلاش
بسانِ تندیس آرامگاهش، روانش گشته همی پرخراش
افسوس از آنهمه واژههای فارسی، از آن صدا و ارتعاش
تو گویی سراینده بودش خمار و روانش بسی اغتشاش
حجم
۳۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۶۰ صفحه
حجم
۳۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۶۰ صفحه