دانلود و خرید کتاب عمو اُه اُه عجیب و غریب کانیکا جی ترجمه زهره خیرآبادی
تصویر جلد کتاب عمو اُه اُه عجیب و غریب

کتاب عمو اُه اُه عجیب و غریب

معرفی کتاب عمو اُه اُه عجیب و غریب

کتاب عمو اُه اُه عجیب و غریب نوشته کانیکا جی است که با ترجمه زهره خیرآبادی منتشر شده است. این کتاب با چهار داستان و به صورت دو زبانه (فارسی - انگلیسی) منتشر شده است، موضوعاتی نظیر ارتباط دوستانه با دیگران، زود قضاوت نکردن و آشنا شدن با افراد غریبه را به کودکان می‌آموزد.

درباره کتاب عمو اُه اُه عجیب و غریب

داستان یکی از راه‌های آموزش به کودکان است که کمک می‌کند بتوانند با محیط بهتر ارتباط برقرار کنند و دیگران را بشناسند، کتاب عمو اُه اُه عجیب و غریب هم آموزش است هم سرگرمی، این کتاب برای کودکانی که می‌خواهند زبان انگلیسی هم یاد بگیرند بسیار کاربردی است. 

خواندن کتاب عمو اُه اُه عجیب و غریب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام کودکان علاقه‌مند به داستان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب عمو اُه اُه عجیب و غریب 

ماهِش به راهول گفت: «اُه‌اُه داره میاد. بیا از اینجا بریم».

راهول به نشانهی موافقت سرش را تکان داد و هر دو با هم سوار دوچرخه شدند و با بالا‌‌ترین سرعت ممکن از آنجا دور شدند. خود را به پایال رساندند و به او هم خبر دادند که اُه‌اُه در حال آمدن به آنجا است.

هیچکس اسم واقعیاش را نمیدانست اما بچهها اینطور صدایش میزدند. این مرد عینکی با صورت اصلاح شده و موهای خاکستری از یک ماه پیش به همسایگی آنها آمده بود اما با هیچ‌‌کس حرف نمیزد. از دیدن بچهها اذیت میشد و آنها را از خود دور میکرد.

عمو ماتور همیشه لبخندی بر لب داشت و اغلب به آنها شیرینی میداد. او به آمریکا رفت تا زمان بیشتری در کنار نوههایش که در آمریکا بزرگ شده بودند، باشد. بچهها از رفتنش خیلی ناراحت شدند. بعد، عمو اُه‌اُه به آنجا آمد. عمو اُه‌اُه به باغچه رسیدگی میکرد و عمو ماتور هم خیلی دوستانه او را ترک کرد به همین خاطر بچهها مطمئن بودند که عمو اُه‌اُه هم به اندازهی عمو ماتور مهربان و دوستداشتنی است.

بچهها نزدیک حصار باغچه پرسه میزدند و امیدوار بودند وقتی درخت عمو اُه‌اُه میوه داد، گواوا ی رسیده به آنها بدهد. با کمال تعجب، عمو اُه‌اُه با عصبانیت سرشان داد کشید و گفت: «شماها اینجا چیکار میکنین؟ برین خونههاتون. چطور جرأت کردین به باغچهی من دست بزنین؟ زود باشین از اینجا برین.»

آنقدر عبوس و بداخلاق بود که بچهها دیگر هیچوقت به باغچهاش نزدیک نشدند. اما او حتی سر بچههای بیچارهای که در خیابانها دوچرخه سواری می‌کردند نیز داد میکشید. یک‌بار که عمو اُه‌اُه در مسیرِ رفتن به فروشگاه بود، توپ فوتبال نیدهی درست جلوی او افتاد. نیدهی جلو رفت تا توپ را بردارد. بچهها با کمال تعجب دیدند او خم شد تا توپ را بردارد؛ اما وقتی آن را به نیدهی داد، نیدهی خیلی ترسید. عمو اُه‌اُه هم با عصبانیت از آنجا رفت.

راهول نگران شد و گفت: «نیدهی چی شد؟»

«نمیدونم. نگاه عجیبی داشت. اولش فکر کردم به من خیره شده اما چشمش به توپ دوخته شده بود. بعد، وقتی توپ رو بهم داد، با عصبانیت بهم نگاه کرد. اون مرد دیوونس!»

بعد از آن اتفاق، بچهها بیشتر از او می‌‌ترسیدند. وقتی یکی از بچهها او را می‌دید، داد میزد: «اُه‌اُه» و با عجله به بقیه خبر میداد تا از آنجا دور شوند. چون کسی اسمش را نمیدانست، همه عمو اُه‌اُه صدایش میکردند.

اون دور دورا داره با ماشین میاد.» نفسنفس‌‌زنان حرف میزد.


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۴۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۷ صفحه

حجم

۴۴۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۷ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان