دانلود و خرید کتاب خاموشی بهای عشق است زهره ملایی
تصویر جلد کتاب خاموشی بهای عشق است

کتاب خاموشی بهای عشق است

نویسنده:زهره ملایی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خاموشی بهای عشق است

کتاب خاموشی بهای عشق است داستانی عاشقانه نوشته زهره ملایی است. داستان درباره دختری است که زندگی‌اش دستخوش تغییراتی می‌شود و او را از مسیری که در آن بود به طور کلی دور و جدا می‌کند. 

زهره، شخصیت اصلی داستان دختری است که در حال حاضر زندگی چندان خوبی ندارد. با فقر زندگی می‌کند و کارش سرایداری و رسیدگی به کارهای یک خانه از اهالی ثروتمند شهر تهران است. او که در رشته شیمی درس خوانده است و ده سال سابقه کار دارد بنا به دلایلی و بعد از سلسله ماجراهایی که در زندگی‌اش اتفاق می‌افتد به این وضع دچار می‌شود. او مدام با خودش در فکراست که چه چیزی او را به آنجا رساند و چه اتفاقی سبب شد تا زندگی‌اش به آن حال و روز بیفتد و تنها پاسخی که برای سوال خودش دارد این است: خاموشی بهای عشق است

کتاب خاموشی بهای عشق است را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

خاموشی بهای عشق است داستانی است که برای تمام دوست‌داران داستان‌های عاشقانه از نویسندگان ایرانی جذاب است. 

بخشی از کتاب خاموشی بهای عشق است

بعضی وقتا فکر می‌کنم خوابم. فقط ظرف مدت چند ماه این طوری زندگیم به هم ریخته شد. پارسال این موقع کارگرای شرکت کلی برام نامه درخواست می‌نوشتن که واسطه بشم؛ بلکه بتونم از حاج آقا عرفان براشون پاداش بگیرم؛ اما حالا چی؟ باید حواسم باشه که ظرفی نشکنم؛ غذایی رو خراب نکنم و سرویس بهداشتی همیشه تمیز باشه. نمیدونم فقط زندگی من انقدر فراز و نشیب داره یا همه آدما اینطوریان. شایدم این نتیجه اشتباهات خود من باشه.

چقدر دلم یه زندگی آروم می‌خواد بدون وجود این گذشته اشتباهی که دارم. کاش می‌شد یه پاک کن دست گرفت و همه‌ش رو پاک کرد.

خدایا میگم... آخه من اینجا چکار می کنم؟ تو شهر غربت! سرایداری خونه مردم. با فوق لیسانس شیمی و با ده سار سابقه کار... خدایا داره چی سرم میاد؟!

اینا سوالای تکراری بود که هر روز با خودم مرور می‌کنم و تو گذشته‌م براش دنبال جواب می‌گردم

تو خودم بودم که اتوبوس رسید. سریع سوار شدم تا صندلی خالی پیدا کنم و مجبور نباشم بیست دقیقه روی پا بایستم. خط تجریش - سوهانک سر ظهر واقعاً شلوغه. انگار تمام مردم میان تا خریداشون توی بازار تجریش انجام بدن. هر کدوم یک عالمه پاکت دستشونه و کلی خرید کردن. روی صندلی کنار پنجره نشستم و سرم رو به شیشه تکیه دادم. به اندازه تمام عمر خسته بودم. خیابون تکراری که هر روز باید برم و بگردم. عادتم شده با عبور از این خیابون‌ها، منم از تمام گذشته عبور کنم. از تمام اتفاقات و خاطرات. من که چیزی تو گذشته جا نزاشتم فقط می خوام با مرورشون جواب سوالامو بگیرم اما هر روز دست خالی تر از قبل برمی‌گردم. اگر می‌شد به گذشته سفر کنم می‌رفتم سر وقت آدمایی که بخاطرشون الان به اینجا رسیدم و حداقل ازشون می‌پرسیدم: «واسه چی آخه؟»

خیلی زودتر از اونچه که فکر می‌کردم جلوی در مدرسه صبا بودم. خدا رو شکر هنوز تعطیل نشدن. چند دقیقه کنار بقیه والدین ایستادم تا زنگ خورد و بچه‌ها با کلی ذوق و شوق از مدرسه اومدن بیرون. طبق معمول صبا جز آخرین نفرات بود که با بی حالی داشت از انتهای حیات می‌اومد. از دور لباس گشادش تو تنش زار می‌زد. یه جوری پاهشو روی زمین می‌کشید و اخم می‌کرد انگار به اسیری آوردنش مدرسه. مثل صبح‌ها که بیدار کردنش مصیبته و هر چی بد و بیراه می‌خواد میگه ولی خوب بچه است دیگه...

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۶۲۸ صفحه

حجم

۲٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۶۲۸ صفحه

قیمت:
۳۱,۵۰۰
تومان