کتاب حال دلم
معرفی کتاب حال دلم
کتاب حال دلم اثری نوشته روشنک صادقی از نویسندگان و شاعران معاصر ادبیات فارسی ایران است که در انتشارات بین المللی صفر تا صد به چاپ رسیده است. در این کتاب داستانی کوتاه با مضمون عشق و عاشقی را میخوانیم که با نگاهی جدید این موضوع را مورد بررسی قرار داده است.
درباره کتاب حال دلم
در کتاب حال دلم، درباره عشق میخوانیم. موهبتی که در زندگی همه ما وجود دارد و خودش را به شکل حسی عمیق و زیبا نشان میدهد. عشق را باید احساسی دانست که قابل قیاس و اندازه گیری با هیچ معیاری نیست. بی مقدمه متولد میشود و تا بی نهایت بالنده خواهد شد. کششی که میان دو انسان به وجود می آید و تابع معیارهای عقلانی نیست. احساسی که صرفا زاده شده از جنس احساس است. روشنک صادقی در این کتاب، با نگاهی جدید موهبت عشق را بررسی کرده است.
کتاب حال دلم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب حال دلم را به تمام دوستداران کتابهای عاشقانه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب حال دلم
روزهای زندگی می گذشت و دلناز در سایه ی تنومند و پر قدرت این مرد عاشق می بالید و بزرگ میشد و روزگار می گذراند اکنون دلناز حس میکرد که در قلبش حس جدیدی جوانه زده. سخت به بودن و داشتن شاهین عادت کرده بود. فکر این که یک روز او هم مثل پدر و مادرش تنهایش بگذارد قلب کوچکش را می آزرد. حال که کمی ذهنش جمع محیط اطراف شده بود با این که شاهین و مامان مهری سعی می کردند او را حتی المقدور از اطرافیان دور نگه دارند اما زمزمه های اطراف را میشنید و به فکر فرو میرفت.گاهی او هم فکر میکرد که شاید حق با دیگران است هرگز نمی توانست شاهین را به چشم کسی که چون پدر حمایتش میکند نگاه کند حتی با این که شاهین بیست سال از او بزرگتر بود نمیتوانست منکر حس عجیبی که در دلش نسبت به این مرد جذاب و خواستنی داشت بشود. حتی برای خودش هم عجیب بود که احساسات دختران دیگر به شاهین نوعی حس حسادت و نگرانی در دلش به وجود می آورد در عین حال با خود فکر میکرد شاهین تا کی اینگونه می تواند کنارش باشد؟ با این که شاهین همیشه به او اطمینان داده بود که هرگز رهایش نخواهد کرد و تا ابد کنارش هست آیا وقتی ازدواج کند هم میتواند کنار او باشد. اصلاً قلب او میتوانست بپذیرد مردی که تمام توجه و مهربانی و عطوفتش اکنون متعلق به او بود را با کس دیگری قسمت کند؟!
کم کم دلناز به این می اندیشید که اگر وابستگی و دلبستگی اش به شاهین بیشتر از این شود همان بهتر که از اکنون فکری برای این قضیه کند. شاید بهتر بود که به همان بهزیستی میرفت چون میدانست هر روز که بگذرد درد جدایی اش از شاهین بیشتر و بدتر از این خواهد شد و این ذهن کوچکش را درگیر کرده بود.
شاهین و دلناز و مامان مهری کمتر در مهمانی های پریوش حضور پیدا میکردند .چون شاهین اصولاً علاقه ای به شرکت در این مهمانی ها نداشت و اکنون نیز به خاطر رعایت حال دلناز هم که شده سعی میکرد از اقوام وآشنایان بیشتر فاصله بگیرد .
اما آن شب شهریوری جشن چهلمین سالگرد تاسیس کارخانه بود. شاهین از دلناز خواسته بود که برای جشن آماده شود و همه چیز را برایش محیا کرده بود و خریده بود .آن شب دلناز در پیراهن بلند یاقوتی رنگ چنان دلربا و خواستنی شده بود که شاهین در بردنش به آن ضیافت دچار تردید شده بود .با این که هنوز چهره اش قاب نوجوانی داشت و بسیار ساده و بدون آرایش بود ولی انقدر زیبا بود که تنها پوشیدن یک لباس بر آن اندام دلربایش و ریختن آبشار سیاه موهایش به دور آن اندام ظریف چنان دلربا و خواستنی اش کرده بود که شاهین از بردنش در برابر آن همه چشمان نامحرم هراس داشت .ولی چارهای نبود. و تصمیم گرفت آنی از دخترک غافل نشود .با ورود آن ها به مهمانی همه ی نگاه ها به سمت شان چرخید. با وجود چهره ی معصومانه و زیبای دلناز دخترها دچار احساسات متناقض شده بودند هم میشد کم سن و سال بودن را از چهره اش خواند هم انقدر زیبا و دلربا بود که نمیشد در کنار مرد جذاب و خواستنی مثل شاهین نادیده اش گرفت. پسرها و مردهای جمع اما با دیدن آن همه دلربایی و زیبایی حتی کم سن و سال بودن دخترک به چشمشان هم نیامد! وشاهین گرگ هایی را میدید که با چشم طمع به دلناز مینگرند بنابراین چنان محکم دست دلناز را گرفته بود و در پناه خویش نگهش داشته بود که کاملاً میشد فهمید که باید دندان طمع از این غزال کوچک کشید.
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۲۹ صفحه
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۲۹ صفحه
نظرات کاربران
مرد شاهین نامی که عاشق دختر ۱۵ ساله ای میشد ... دختر در نهایت پناه میبرد به آنها و .... پایان خوشایندی نداشت و من آنقدر عصبی بودم که گریه کردم 😶 چرااااا اخخخهههه دلی 🥲 برای پایانی که داشت نمیدونم
به نظر من کتاب خوبی بود متن روان و گویایی داشت به علاقه مندان رمان های عاشقانه پیشنهاد میکنم هر چند پایان غم انگیزی داشت 🌹
خیلی پایان درد ناکی داشت ، خیلی خیلی باورم نمیشه من که اصلا گریه نمیکردم برای این کتاب اینقدر ناراحت و گریون بشم ، خیلی ناراحت اگر خیلی احساسی هستید این کتاب رو توصیه نمیکنم ، موقع خواندن احساس میکردم ،
داستان عمق نداشت انگار نویسنده حوصله نداشت درست توضیح بده مثلا اون دختر هیچ وقت دوست نداشته بره به خونه خودش ی سری بزنه؟؟یا مثلا تمام رمان ها باید یه پسر پول دار کارخونه دار باشه که نامبر وانه از
خیلییییی کتاب جذاب و قشنگی بود😍 عشق رو خیلی خوب به تصویر کشیده و توصیفات و کشش فوق العاده ای داشت منکه واقعا لذت بردم آفرین😍 امیدوارم در آینده کار های بیشتری از خانم صادقی ببینیم🙂🌹
کتاب بسیار زیبایی بود خیلی پر محتوا بود از نظر استفاده از کلمه های مناسب بود و اینکه خیلی خیلی خوب بود حتما بخونید پشیمون نمیشید😍😍
پایان تلخی داشت میتونست بهترتموم بشه دلم ترکید آنقدر غصه خوردم اگه میدونستم پایانش اینجوری تموم میشه هرگزنمیخوندمش.
خوب بود ولی فقط در حد رویا ولی امان از واقعیت...
یه رمان عاشقانه ولی متفاوت تر از بقیه واقعا وقتی میخوندم حس خیلی خوبی بهم میداد از نویسنده بابت این رمان متشکرم توصیه میکنم تو اوقات فراغتتون حتما بخونید متوجه خیلی چیزا در مورد عشق میشید
خیلی کتاب زیبایی بود و به نظرم همه ی اون چیزایی که باید درمورد عشق میگفت و گفته بود و درکل عالی بود