کتاب من خوبم، تو خوبی

کتاب من خوبم، تو خوبی نوشته توماس هریس است که با ترجمه سارا ابراهیمی منتشر شده است.این کتاب سعی دارد به شما کمک کند به ذهنتان آرامش دهید و نسبت به مسائلی که برایتان سوال می‌سازند احساس بهتری داشته باشید.

درباره کتاب من خوبم، تو خوبی

انسان معمولا در درون خود به دنبال جواب این سوال است که چرا آن کار را کردم یا چرا آن کار را نکردم. مغز و فکر انسان چطور کار می‌کند که در بیشتر اوقات نمی‌تواند رفتار درست از خود نشان دهد و بعد با ندامت از خود سوال می‌کند چرا چنین شد و چنان نشد. این سوال باعث شد تا روانشناسان به کشف مفهوم مهمی در رشته روانپزشکی به نام «تحلیل رفتار متقابل» پی ببرند. این شاخه از روان‌شناسی چگونگی ارتباط و تعامل افراد را بررسی می‌کند. با استفاده از تکنیک تحلیل مقابل فرد احساسات و لایه‌های پنهانی که در تعاملات و رفتارهای خود داشته است را بهبود می‌بخشد و در تمام عرصه‌های زندگی آن را به کار خواهد برد. کتاب من خوبم، تو خوبی نوشته‌ توماس هریس به ما کمک می‌کند تا در هر موقعیتی واکنشی درست و منطقی از خود نشان دهیم.

خواندن کتاب من خوبم، تو خوبی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام کسانی که به دنبال یک زندگی سرشار از آرمش هستند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب من خوبم، تو خوبی

با شنیدن جمله "شخصیت‌های متعدد"، ممکن است به شخصی که دارای اختلال روانی است فکر کنید اما داشتن شخصیت‌های مختلف ممکن است بیش از آنچه که فکر کنید معمولی باشد.

روزی یکی از بیماران او، یک وکیل موفق بود و با اینکه تحت معالجه بود اما همانند یک کودک خردسال برخورد می‌کرد؛ غر می‌زد و به طور ناگهانی رفتار می‌کرد.

همه افراد توانایی این نوع تغییرات رفتاری را دارند. کودک می‌تواند یک دقیقه آرام باشد و در هنگام شکستن اسباب‌بازی موردعلاقه اش اشک بریزد یا مثلاً یک فرد بزرگسال، معمولاً صلح‌طلب است اما در صورت ورشکستگی تجارتش، می‌تواند به یک فرد بی اعصاب مضطرب تبدیل شود. 

دکتر برن به سه مؤلفه شخصیتی که درون همه ما نهفته است رسید و آنها را نام‌گذاری کرد: کودک، والد و بالغ.

کودک، نتیجه تجربیاتی است که طی سال‌های اولیه کودکی در ما جمع‌آوری‌شده‌اند.

والد، نتیجه خاطراتی است که به اعتقادات و رفتارهای والدین و دیگر شخصیت‌های معتبر زندگی‌مان مربوط می‌شود.

بالغ، خود منطقی ماست که توانایی یافتن تعادل سالم بین دو شخصیت اول را دارد، راه‌حل‌های مناسب ارائه می‌دهد و رفتارهای خوب انجام می‌دهد.

حتمالاً همان‌طور که متوجه شدید، شناخت این شخصیت‌ها در هنگام بروز، خیلی دشوار نیست.

به‌عنوان‌مثال یکی از بیماران نویسنده، مادری بود که از بی‌خوابی رنج می‌برد. او می‌گفت که گاهی اوقات نگران است که رفتار عصبی او بر فرزندانش اثر بگذارد. واضح است که این بالغ درونی او بود.

در طول جلسات بعد، او از درماندگی شدید گریه می‌کرد. حتی صدای او تغییر می‌کرد و مشخص بود که این کودک درونی او است.

گاهی صدای او دستوری می‌شد مانند زمانی که به نویسنده می‌گفت: "معتقدم بچه‌ها باید یاد بگیرند که به مادر و پدر احترام بگذارند و جایگاه خود را بشناسند. " مسلماً این از والد درونی او ناشی می‌شد.