کتاب کودکان و مهارت تفکر
معرفی کتاب کودکان و مهارت تفکر
کتاب کودکان و مهارت تفکر نوشته ماتئو لیپمن و دیگران است. این کتاب مباحثی مهم در زمینه قلمرو فلسفه کودکان مطرح میکند که برای والدین و مربیان و روانشناسان بسیار کارآمد است.
درباره کتاب کودکان و مهارت تفکر
در سالهای اخیر مهارتهای تفکر به عنوان بخشی از برنامههای درسی دانش آموزان قرار داده شده است. با توجه به اینکه این مهارت در کشور ما آموزهای نو محسوب میشود، انتقال آن به دانشآموزان نیازمند ایجاد توانمندی و پشتیبانی فکری و محتوایی معلمان این درس است. کتاب حاضر نوشته ماتئو لیپمن، پایه گذار آموزش نوین تفکر به کودکان است که میتواند در شناخت اصول و روشهای مهارت تفکر به کودکان به عنوان منبعی مهم برای دبیران، مربیان و والدین مورد استفاده قرار گیرد.
کتاب کودکان و مهارت تفکر در سه بخش (شامل ده فصل) و دو پیوست به موضوع فلسفه برای کودکان میپردازد. در بخش نخست، به منظور ترغیب کودکان به تفکر، نیاز به طراحی دوبارهٔ نظام آموزشی، نقش تفکر در برنامهٔ درسی و فلسفه به مثابهٔ حلقهٔ گمشدهٔ آموزش و پرورش و برخی از پیش فرضهای آموزشی فلسفه برای کودکان مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. بخش دوم به اهداف و روشهای برنامهٔ فلسفه برای کودکان میپردازد و مقولات برنامهٔ درسی فلسفه برای کودکان، آموزش روششناسی، بررسی ارزش و میزانهای عمل و هدایت بخشهای فلسفی را مورد بررسی قرار میدهد. بخش سوم به کاربرد مهارت های تفکر در تجربهٔ مدرسه اختصاص یافته و فصلهای این بخش بر ترغیب کودکان به منطقی بودن، پیوستگی یا عدم پیوستگی و رابطهٔ تربیت اخلاقی و پژوهشهای فلسفی و نهایتاً مضامین فلسفی در تربیت اخلاقی کودکان تاکید دارند.
در پیوستهای الف و ب نیز اصلاح تربیت معلم و تحقیقات تجربی در برنامهٔ فلسفه برای کودکان بررسی شدهاند.
خواندن کتاب کودکان و مهارت تفکر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به والدین و مربیان که در تربیت کودک تاثیر دارند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب کودکان و مهارت تفکر
مسافری از کرهٔ دیگر که همهٔ اهالی آن، به صورتی دگرگون ناشدنی، عقلانی باشند بیشک میتواند در نظام آموزشی ما دلایلی فراوان برای شگفتی بیابد. این نکته بدین معنا نیست که ما خود از ناکارآمدی نظام آموزشی فعلی ناآگاهیم، بلکه علت شگفتی روشی است که به کمک آن میخواهیم ناکارآمدیها را برطرف کنیم. ما دایم بهجای طراحی مجدد نظام آموزشی، به ترمیم آن پرداختهایم و هنگامی که یک روش ترمیم مؤثر نبوده است از دیگر رویکردهای ترمیمی استفاده کردهایم تا ترمیم بیحاصل را مجدداً اصلاح کنیم. اما علت اساسی ناکارآمدی و ضعف سیستم آموزش و پرورش ـ نقص در طراحی بنیادین آن ـ همچنان بررسی نشده باقیمانده است. هرچند برای جبران ناکارآمدی سیستم و اصلاح کوششهای پیشین بسیار تلاش شده، این روند تاکنون بیفایده بوده است.
اگر فرایند آموزش و پرورش مجدداً طراحی شود، چه معیارهایی برای تعیین میزان سودمندی طراحی جدید باید مدنظر قرار گیرد؟ در پاسخ باید گفت هدف کلی از این طراحی باید نظامی آموزشی باشد که حداکثر درونیسازی ارزشی (در مقایسه با نظامی آموزشی که ارزشهای آن کاملاً ابزاری و بیرونی است)، حداکثر معناداری و عقلانی بودن و حداکثر وحدت روششناختی و سازگاری۱۲ را دارا باشد. در ادامهٔ این فصل سعی میکنیم دلایلی برای توجیه معیارهای پیشنهادی ارائه کنیم و برخی روشهای بهکارگیری آنها را برشماریم.
ناکارآمدی نظام آموزشی
ناکارآمدی نظام آموزشی، از هر نوع، به شکلی بیرحمانه به محرومترین بخش اجتماع که از امکانات آموزشی بیبهرهاند آسیب میرساند. از این رو نظام آموزشی بر دانشآموزان مختلف بهطور متفاوت اثر میگذارد. بیشک کارکرد غیرنظاممند بهطور عمیقی به دانشآموزان آسیب وارد میکند اما چنین بهنظر میرسد که میزان آسیبپذیری دانشآموزان از فرایندهای آموزشی ناکارآمد متفاوت است. همانگونه که در یک جامعه حساسیت افراد به شیوع آنفلونزا به یک اندازه نیست یا گرایش به خودکشی که در طبقههای مختلف اجتماعی در هر جامعه متفاوت است. برخی گروههای فرهنگی چندان از آموزش و پرورش عمومی نارسا آسیب نمیبینند. بسیاری از اعضای این گروهها ممکن است بهرغم وجود نارساییها در نظام آموزشی، موفقیتهایی نیز کسب کنند اما نظام آموزشی نمیتواند موفقیت آنها را به حساب خود منظور کند. برخی گروههای فرهنگی نیز به سهولت، مغلوب آموزش نادرست میشوند که برخی مسئولیتهای این امر برعهدهٔ نظام آموزشی است. در طراحی مجدد آموزشی باید ناکارآمدیهای فرایند آموزشی و عواملی که باعث این ناکارآمدیها میشود در نظر گرفته شود. در واقع این ناکارآمدیها هستند که «آموزش و پرورش جبرانی» را ایجاب میکنند. ما در تحلیل ناکارآمدیهای نظام آموزشی و نتایج آن، به جای اینکه ظرفیتهای شناختی متفاوت افراد را که خود ناشی از تفاوتهای فرهنگی ـ اجتماعی و قومی است مبنای کار خود قرار دهیم، به دادن یک سری وعده بسنده کردهایم.
در فرایند آموزش و پرورش جبرانی نیز فرض این است که مؤسسههای آموزشی جبرانی میتوانند نارسایی نظام آموزشی فعلی را برطرف کنند و آن را مجدداً سازماندهی کنند. در نتیجه باز جمعی کاهل را همتراز دیگر افراد تحت آموزش خود تربیت کند و بپروراند. متأسفانه روشهای مورد استفاده در آموزش و پرورش جبرانی عموماً همان روشهایی است که در نظام آموزشی فعلی بهکار میرود. در آموزش و پرورش جبرانی، به شکلی که امروز اعمال میشود، هیچ درک روشنی از عواملی که باعث پیدایش روش آموزشی نادرست جاری شده وجود ندارد و بیشتر به کاهش علایم بیماری توجه میشود تا رفع خود بیماری.
حجم
۶۰۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۵۶ صفحه
حجم
۶۰۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۵۶ صفحه