کتاب حاتم طائی

«حاتم طائی»، یکی از شخصیت‌های داستانی و نام یکی از مجموعه کتاب‌های ادبیات عامه است. در بخشی از این کتاب آمده است: «ناگاه کژدم بر سر رئیس ده جسته چنان نیشی زد که درغلتید و جان داد و در میان مردم شوری افتاد. پس کژدم راه صحرا گرفت. حاتم نیز عقبش روان گردید و با خود گفت که «باید ببینم کژدم کجا خواهد رفت. » چون تمام روز رفت، شهری نمودار شد. کژدم در خاک غلتید و مار سیاه گردید و در سوراخی خزید. حاتم نیز نزدیک همان سوراخ قرار گرفت. چون پاسی از شب گذشت مار بیرون آمده داخل شهر شد و در زیر قصر شاه رسید و همان جا ماند. بعد از ساعتی پادشاه آن شهر را گزید و بیرون آمد و به خانه وزیر رفته پسر وزیر را نیز گزید و بیرون شد. حاتم در فکر بود که آیا کی را گزیده. چون صبح شد شور و غوغا برخاست که پادشاه و پسر وزیر را مار گزیده. پادشاه و پسر وزیر را به خاک سپردند و شاهزاده را بر تخت نشانیدند. مار از سوراخ برآمده روانه شد. حاتم نیز از پی او روان شد. تمام روز راه می‌رفت، ناگاه به کنار آبی رسید. مار به صورت شیر شده در آن‌جا نشست. ده ـ دوازده نفر زنانی که برای آب آوردن آمده بودند قال و قیل‌کنان بر لب آب آمده سبوها پر کردند و خواستند که بردارند؛ یک یک آن‌ها را شیر درید و یک زن نوجوان خوشرو به سن چهارده ساله که از همه بهتر بود شیر از میان ایشان در ربود و به گوشه‌ای برده شکم و جگر او را درآورده خورد و به صورت همان زن خوشرو گشت.»