کتاب خارج از هزارتو
معرفی کتاب خارج از هزارتو
کتاب خارج از هزارتو نوشته اسپنسر جانسون در ادامه کتاب چه کسی پنیر مرا جابهجا کرد؟ نوشته شده است. کتاب چه کسی پنیر مرا جابهجا کرد؟ پس از یک سال به فروش به بیش از ۲۱ میلیون جلد رسید. با این وجود، اسپنسر احساس میکرد هنوز سوالهای دیگری نیز وجود دارند که باید پاسخ داده شود.
درباره کتاب خارج از هزارتو
برای جواب دادن به این سؤالات ، چرا و چگونه. چرا گاهی اوقات خودمان را با تغییر زمان وفق میدهیم و گاهی اوقات این کار را نمیکنیم؟ و چگونه خودمان را با تغییرات زمان در جهت ایجاد زندگی مطلوب و سرشار از شادی، وفق دهیم؟؛ که پس از مطالعه کتاب چه کسی پنیر مرا جابهجا کرد؟ ایجاد میشد، اسپنسر جانسون احساس کرد که باید قدمی حیاتی و فراتر از داستان پنیر بردارد و کتاب خارج از هزارتو را در جواب به سوالات پیش آمده منتشر کرد.
داستان چه کسی پنیر مرا جابهجا کرد؟، به خوانندگانش راهی برای سازگاری با تغییر شرایط کار و زندگیشان نشان میدهد. حال آنکه داستان خارج از هزارتو به شما کمک خواهد کرد تا نه تنها خودتان را با شرایط وفق دهید، بلکه سرنوشت خود را نیز تغییر دهید.
خواندن کتاب خارج از هزارتو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کسانی که میخواهند زندگیشان را در جهت مثبت تغییر دهند پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب خارج از هزارتو
اینکه چرا دیگر پنیری در کار نیست. عصبی از اینکه چرا هرکار میکند نمیتواند شرایط را تغییر دهد. سرانجام متوقف شد و فریاد زد:
"این منصفانه نیست."
خسته از قدم زدن و آکنده از ناراحتی، هِم روی صندلی مورد علاقهاش نشست و شروع به فکر کردن کرد.
اگر هاو گمشده باشد چه؟ اگر صدمه دیده باشد یا بدتر چه؟
هِم عصبانی بودن را فراموش کرده، و به فکر کردن دربارهٔ هاو و اینکه چه بلایی ممکن است سرش آمده باشد، پرداخت.
پس از مدتی، چندین سؤال گوناگون به جای سؤال "چرا هاو بازنگشته؟" ذهن هِم را به خود مشغول کرد. به عنوان مثال سؤال: "چرا من با او نرفتم؟"یکی از آنها بود.
فکر کرد، که اگر با هاو میرفت شاید اوضاع به گونهٔ دیگری تغییر میکرد. شاید هاو گم نمیشد، و اتفاق بدی برایش نمیافتاد و یا شاید آنها میتوانستند، پنیر جدید پیدا کنند.
چرا مانند دوستش با پنیر حرکت نکرد؟
چرا با هاو نرفت؟
به مانند موشی که به پنیر حمله میکند، سؤالهای متعددی بر ذهنش یورش بردند، و در این هنگام او گرسنه و گرسنهتر میشد.
از جایش برخاست تا کمی قدم بزند. ناگهان پایش به چیزی روی زمین گیر کرد. کج شد و آن را برداشت و رویش را که پر از گرد و غبار شده بود، فوت کرد. آن چیز، ابزار مخصوص برش پنیر بود.
حجم
۲۵۱٫۶ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۶۱ صفحه
حجم
۲۵۱٫۶ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۶۱ صفحه
نظرات کاربران
کتاب جالب و کوتاهی هست پیشنهاد میکنم یکبار هم شده مطالعه کنید