دانلود رایگان کتاب بلندترین پنج‌شنبه‌ی دنیا پروانه جعفری
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب بلندترین پنج‌شنبه‌ی دنیا اثر پروانه  جعفری

کتاب بلندترین پنج‌شنبه‌ی دنیا

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۴از ۵۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب بلندترین پنج‌شنبه‌ی دنیا

پروانه جعفری(۱۳۵۰-۱۳۹۳) نویسنده است. در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «می‌روم کنار کلبۀ چوبی بالای تپه می‌نشینم. همان پیراهن دوست داشتنیِ گلدار، با دامنِ پرچین بچگی‌هایم را به تن داشتم. پاهایم برهنه بود. موهایم بلند و پریشان، مثل زمان کودکی... شاید برای چند لحظه کنار کلبه خوابم برده بود و داشتم خواب می‌دیدم. خواب یک زندگی جدید. مهمانی بود و من میزبان. اینجا خانۀ من است و من گویا غریبه‌ام توی خانه‌ام. اینجا را نمی‌شناسم ولی مهمان‌ها آشنایند و من در حال پذیرایی از آنان با سبدی پر از میوه‌های رنگارنگ... یک نفر در فاصله‌ای دور روی سجاده‌ای عطرآگین نشسته و دست‌هایش را بالا برده بود و زمزمه می‌کرد. نمی‌توانستم نزدیکش شوم. فقط نگاهش کردم و ترنم‌ها و شوریدگی‌اش را شنیدم. یک نفر که حسرت فاصله داشتن از او آزارم می‌داد...»

نظرات کاربران

ebagheri
۱۳۹۷/۰۵/۲۶

کتاب خوبیه نویسنده کاملا تونسته شخصیت رو درک کنه و با تمام فراز و نشیب هاش بالا پایین بره. تکرار زیاد داره و توصیفات طولانی خوبیش اینه که هدفش داستان برای داستان نیست بلکه هدفی رو در نظر داره... ارزش خوندن داره مخصوصا

- بیشتر
sam sam
۱۳۹۸/۰۴/۳۱

برام جذاب نبود من خوشم نمیاد کتابی رو ناقص رها کنم ولی واقعا حوصله‌ی خوندن ادامه این کتابو ندارم تا ص ۷۲ تونستم بخونم و رها کردم شاید آخراش جذاب باشه... کسی چه میدونه!

leila
۱۳۹۶/۰۷/۰۱

کتابی نبود که ادم رغبت و هیجان داشته باشه برا ادامه مطالعه, بنظرم کسل کننده بود و بعضی جاها مطالب تکراری

حسنا296
۱۳۹۹/۰۱/۱۲

کلمات ادبی بکار برده و فضا رو میشه تصور کرد،ولی یه متن غمناک و پر از انرژی منفی هست،یه دید منفی نگر،فقط شش صفحه اش رو خوندیم ولی منفی نگریش خستم کرد دیگه ادامه نمیدم

Roghaye
۱۳۹۷/۰۵/۲۸

سلام کتاب خوبی بود.اما اگر رشته ی کلام ها و اتفاقات به هم متصل بودند و توصیفات تکراری نبود محتوای کتاب بهتر و قابل درک تر میشد.

Roya
۱۳۹۷/۱۲/۱۱

خیییییلیییییی کششششداااااررررر نوشته شده 😐 . با وجود اینکه من طرفدار بخش های توصیفی و فضا سازی هستم ولی اینقدر زیاد دیگه حوصله آدم رو سر میبره !

fateme
۱۳۹۷/۰۵/۲۴

توصیفات زیادی هست ، و راوی حالی رو که داره زیاد تکرار میکنه با جمله های متفاوت . برای خوندنش نیاز به کمی حوصله و صبر هست، در کل خوشم اومد ، نکته های خوبی داره .

tizaras
۱۳۹۶/۱۱/۱۳

کتاب خسته کننده ای و موج منفی کتاب ازاردهنده بود

A.Mtq
۱۳۹۶/۰۶/۲۲

اینکه اولاش تا یه قسمتی از وسطش حس ناامیدی به طور کامل درک میشد و ان خودخواهی که نویسنده بیان کرد و در وجود ماهم هست کمی ازاردهنده بود ولی حس زیبای برگشتن به دنیای معنویات پی بردن به حکمت

- بیشتر
parpari
۱۳۹۶/۰۵/۲۵

وای دیونه شدم بس که توصیف بود و توصیف هی از اینور به اونور پریده چقدر توصیف ادم از موضوع پرت میشه من که ستاره نمیدم درجواب اون خانومی که گفته بود سی چهل ساله ها میفهمن من ۳۳ سالمه

- بیشتر
بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۱۲۱)
«قطعا خدا عادل است. اما نه آن خدایی که تو می‌خواهی. که فقط تو را نگاه کند و مال تو باشد و به حرف تو گوش کند. که فقط به فکر تو باشد. خدا وقتی عادل است که مصلحت همۀ بندگانش را در نظر بگیرد. اتفاقاتی که دور و بر ما می‌افتد شاید در مجموع به نفع همۀ آدم‌هاست و این از درک من و تو خارج است. وقتی تبدیل به انسان کاملی شدی، قادر خواهی بود از پس این ابرهای تیره‌ی ابهام بیرون بیایی و به روشنی برسی. آن وقت از پوچی رها می‌شوی و عشق ورزیدن به خودت و دیگران را یاد می‌گیری و زندگی برایت زیبا می‌شود.»
SOGAND
کاغذ و قلمم را برمی‌دارم و مشغول نوشتن می‌شوم. تنها راهی که این روزها برای رسیدن به آرامش پیدا کرده‌ام.
_SOMEONE_
دلم می‌خواهد برای همیشه بخوابم. خوابی عمیق و طولانی، خوابی برای نبودن.
SOGAND
یاد گل‌های زرد و سفید یاس، که از مکیدن شهدش لذت می‌بردیم و می‌خندیدیم و شاد می‌شدیم. یاد گوشواره‌های قرمز گیلاس و گردنبندی که از گل‌های باغچه می‌ساختیم. یاد سنگ مرمر سفید با رگه‌های طلایی که در بین خطوط گچی وسط حیاط و زیر نور خورشید می‌درخشید و لی لی کنان از روی آن می‌پریدیم.
؟
من هنوز معتقدم که این دنیای لعنتی با وجود همه‌ی زشتی‌هایش زیباست...
SOGAND
دنیا ارزش به دنیا آمدن را دارد.
_SOMEONE_
خدایا کجایی چرا خودت را نشانم نمی‌دهی. خوب یادم هست روزهایی را که می‌دیدمت و لمست می‌کردم. روزهایی که نزدیک بودی. از حرف زدن با تو سیر نمی‌شدم. روزهایی که حس می‌کردم دوستم داری.
_SOMEONE_
فهمیدم که زمان معیار مشخصی ندارد. می‌شود هر ثانیه‌اش هزاران دقیقه باشد و هر دقیقه‌اش هزاران ساعت
zahra.k6
ساعتها، گاهی تا نیمه‌های شب کتاب می‌خوانم و در تمام این مدت همه چیز را فراموش می‌کنم و چنان با قهرمان کتابم همذات پنداری می‌کنم و همراهش می‌شوم، که اغلب اوقات به آسانی برایش اشک می‌ریزم و گاهی به او لبخند می‌زنم. بعد، صبح که از خواب بیدار می‌شوم توی آینه و زیر نور چراغ،به چشم‌های سرخ و متورمم نگاه می‌کنم و به دیوانگی‌ام می‌خندم...
_SOMEONE_
توی رویاهای کودکیم، همیشه فکر می‌کردم خدا روی یکی از این ستاره‌ها نشسته و ما را تماشا می‌کند.
_SOMEONE_

حجم

۹۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۴۷ صفحه

حجم

۹۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۴۷ صفحه

قیمت:
رایگان