کتاب جاناتان مرغ دریایی

جاناتان مرغ دریایی مشهورترین اثر ریچارد باخ خلبان و نویسنده آمریکایی است. ریچارد باخ در اثر بی‌نظیرش، جاناتان مرغ دریایی، قصه‌ی عشق به پرواز یک مرغ دریایی را نوشته است که دوست ندارد مانند بقیه مرغان زندگی کند. این کتاب را حسن نامدار به فارسی تجربه کرده است.

درباره‌ی کتاب جاناتان مرغ دریایی

جاناتان مرغ دریایی، داستان جاناتان لیوینگستون است. مرغ دریایی که دلش می‌خواهد بتواند پرواز کردن را یاد بگیرد و آن را تجربه کند. جاناتان دوست ندارد روزهایش را مانند بقیه‌ی مرغ‌های دریایی به خوردن و خوابیدن بگذراند. بنابراین شروع به انجام دادن تمرین‌هایی برای پرواز کردن می‌کند. دیگران از این رفتار او تعجب می‌کنند. او را از یادگرفتن پرواز نهی می‌کنند. پدر و مادرش هم نگران حال جاناتان هستند. در نهایت یک روز جمع بزرگی تشکیل می‌دهند و در آن جاناتان را از جمعشان طرد می‌کنند. هرچند این رفتارها او را ناراحت می‌کند اما مایوس نمی‌شود وبه تلاشش ادامه می‌دهد تا اینکه ... .

جاناتان مرغ دریایی کتابی است درباره‌ رهایی، پرواز و دل کندن از عادات و تلاش برای ساخت دنیایی بهتر.

کتاب جاناتان مرغ دریایی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

کتاب جاناتان مرغ دریایی برای همه‌ آنهایی است که دوست دارند پرواز کنند، بهتر و قوی‎تر شوند و برای تحقق رویاهایشان هیچ مرزی نمی‌شناسند.

درباره‌ی ریچارد باخ

ریچارد دیوید باخ، در ۲۳ ژوئن ۱۹۳۶ در ایلینوی آمریکا به دنیا آمد. او از نوادگان یوهان سباستین باخ، آهنگساز مشهور بود. ریچارد باخ از ازدواج اول خود صاحب شش فرزند شد. اما چون اعتقادی به ازدواج نداشت همه آن‌ها را رها کرد. بعدها یکی از فرزندانش کتابی نوشت. او در آن کتاب از رابطه‌اش با پدری که هرگز برایش شناخته نشد، گفت. ریچارد باخ خلبان بود و فعالیت‌های بسیاری که همگی با پرواز ارتباطی دارند، انجام داده است. تقریبا در تمام آثار ریچارد باخ، هواپیما یا پرواز کردن نقش مهمی دارند.

جاناتان مرغ دریایی، پندار (اوهام) و پلی به سوی جاودانگی از آثار مشهور ریچارد باخ است که به فارسی ترجمه شده‌اند.

جملاتی از کتاب جاناتان مرغ دریایی

مادرش پرسید: «چرا جان؟ واقعا اینقدر سخت است که مثل بقیه باشی! چرا بیخیال پرواز در ارتفاع کم نمی‌شوی و آن را به پلیکانها یا آلباتروزها وانمی‌گذاری؟ چرا مثل بقیه غذا نمی‌خوری؟ مشتی پر و استخوان شده‌ای. تو دیگر کی هستی!»

«مامان مهم نیست که مشتی پر و استخوان شدهام. باید بفهمم چه کاری در هوا می‌توانم بکنم و چه کاری نمی‌توانم بکنم، فقط همین. باید ته و تویش را در بیاورم.»

پدرش ترشرو و نامهربان گفت: «جاناتان یکبار که شده گوش کن. به زودی زمستان می‌شود. از این به بعد دیگر قایق‌های چندانی نمی‌آیند و ماهی‌ها هم نزدیک سطح آب شنا نمی‌کنند. اگر می‌خواهی هرطور شده چیزی یاد بگیری، یاد بگیر که چه جوری هرکسی خوراکش را به دست می‌آورد. پرواز کردن خوب و قشنگ است اما سیرت نمی‌کند. می‌فهمی؟ هدف از پرواز یافتن خوراک است. این را یادت باشد.»