کتاب ۱۰٪ شادتر؛ بر اساس یک داستان واقعی
معرفی کتاب ۱۰٪ شادتر؛ بر اساس یک داستان واقعی
کتاب ۱۰٪ شادتر؛ بر اساس یک داستان واقعی خلاصه کوتاهی از کتاب دن هریس است که با ترجمه تکتم سعیدنیا منتشر شده است. دَن هَریس در کتاب ۱۰٪ شادتر خاطرات وقایعی را بازگو میکند که در خلال اجرای زنده تلویزیونی دچار حمله وحشت گردد و خواننده را تشویق میکند تا برای پیدا کردن دلیل این مسئله با او همراه شود. هریس بعد از این اتفاق و مطالعه آثاری در زمینه معنویت، خودیاری، مذهب بودایی و آثار دانشمندان علوم اعصاب، بیان میکند که فهمیده در کل زندگیاش خوابگردی کرده است.
درباره کتابچه ۱۰٪ شادتر؛ بر اساس یک داستان واقعی
نویسنده در این کتاب تصویر روشنی از زندگی بیفکرانه خود ارائه میدهد و میگوید بیفکری او به خاطر هیجان و علاقه وسواسی او به گزارشهای جنگی و مصرف بیش از حدّ موادمخدر بوده است. هریس برای خوانندگان توضیح میدهد که فهمیده صحبتهای درونی او، ریشه در رفتار بیفکرانهاش داشته است و با استفاده از روشی غیر معمول، راهحلی برای این مسئله پیدا کرده است. او روایت میکند که چطور مراقبه را یاد گرفت، شفقت را با پشتکار پرورش داد و به شادیِ پایدار دست یافت. او از مراقبه رمزگشایی میکند و نشان میدهد که این روش میتواند برای هر کسی مفید باشد.
خواندن کتابچه ۱۰٪ شادتر؛ بر اساس یک داستان واقعی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقه مندان به تغییر مسیر زندگی و انتخابی درست برای رشد پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب ۱۰٪ شادتر؛ بر اساس یک داستان واقعی
هریس ۲۰۰۳ به نیویورک برگشت و فهمید شبکه اجتماعی کوچکی که بعنوان گزارشگر داخلی تشکیل داده بود، منحل شده است. بیشتر دوستانش خانواده داشتند، اما حتی در اوایل سی سالگی، اولویت زندگی او این نبود که در یک جا ساکن بماند. کمی بعد از آنکه به خانه رسید، علائم آنفلوانزا در او آشکار شد و ماهها ادامه یافت. روانپزشک افسردگی را در او تشخیص داد. این روانپزشک گمانهزنی کرد که یا تهیه گزارش از جنگ، او را شوکه کرده است، یا بخاطر ترک عادتش به هیجان مأموریتهای گذشته، عذاب میکشید.
هریس هیچ وقت موادمخدری قوی مصرف نکرده بود، اما احساس یأس و ناامیدی همراه با افسردگی او را وادار کرد هر چیزی که حس عادی و طبیعی بودن را به او بازمیگرداند، امتحان کند. وقتی دوستش در مهمانی به او کوکائین داد، از امتحان کردن این مسئله خوشحال و راضی بود. چون کوکائین به او انرژی و سرخوشی میداد، و کمی بعد از آن، شادی و شور و هیجان زیادی در او آشکار شد. اما در نهایت، این شادی، به پوچی عمیقی ختم شد. او مصرف مواد مخدر را به آخر هفتهها محدود کرد تا خماری ناشی از مواد، با کارش تداخل پیدا نکند.
علیرغم خطری که قبول کرد، به مصرف کوکائین ادامه داد تا علائم افسردگیاش فروکش کند. وقتی صبح روز بعد اثر مواد به کمترین حدّ رسید، روی صحنه «صبح بخیر آمریکا» دچار حمله ترس و وحشت شد. احساس میکرد ریههایش از کار افتاده است و حالتی را تجربه میکرد که پزشکان آن را «تنگی نفس» مینامند. اصلاً قبول نمیکرد که دچار حمله ترس و وحشت شده است و میترسید همکارانش به او برچسب فریبکار بزنند.
حجم
۴۰٫۴ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۴۴ صفحه
حجم
۴۰٫۴ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۴۴ صفحه