کتاب مواجههی دانشگاه با تحول در علوم انسانی
معرفی کتاب مواجههی دانشگاه با تحول در علوم انسانی
مواجهه دانشگاه با تحول در علوم انسانی نوشته محمد آقابیگی کلاکی، جریانشناسی و آسیب شناسی دانشگاه در قبال تولید علوم انسانی اسلامی را بررسی کرده است.
درباره کتاب مواجهه دانشگاه با تحول در علوم انسانی
یکی از دو نهاد عمدهٔ علم در ایران دانشگاه است که باید بار تولید علم مورد نیاز جامعه را در حوزههای مختلف به دوش بکشد. دانشگاه به عنوان نهادی مدرن در نتیجهٔ تماس و آشنایی ما با غرب مدرن در ایران شکل گرفته و توسعه یافته است. بر این اساس در پاسخ به این سؤال که آیا این نهاد در شکل و ساختار کنونی خود قابلیت تولید علم اجتماعی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را دارد یا نه؛ و بررسی علل ناکامی دانشگاه در جامهٔ عمل پوشاندن به این مهم، مستلزم بررسی این رابطه و نیز شناخت جریانهای فکری دانشگاه در ارتباط با این ریشهٔ تاریخی و اجتماعی است.
اندیشنامه حاضر به قلم محمد آقابیگی کلاکی به بررسی برخی الزامات تولید علوم اجتماعی اسلامی و نقش تحول دانشگاه ها در تحقق این مهم میپردازد.
این اثر ضمن مطالعهٔ تعیّن اجتماعی و تاریخی نظام دانشگاهی در ایران، جریانهای فکری عمدهٔ دانشگاه را در ارتباط با موضوع علوم اجتماعی- اسلامی مورد تحلیل و بررسی قرار می دهد و بر آن اساس امکان تعریف و تولید علوم اجتماعی- اسلامی در دانشگاه را واکاوی می کند. در ادامه هم موانع تولید علوم اجتماعی- اسلامی براساس خصوصیات جریانهای فکری دانشگاه تحلیل شده است.
خواندن کتاب مواجهه دانشگاه با تحول در علوم انسانی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
پژوهشگران علوم انسانی به ویژه علوم اجتماعی و سیاسی را به خواندن این کتاب دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب مواجهه دانشگاه با تحول در علوم انسانی
با توصیف و تحلیل جریانهای موجود در دانشگاه که عمدهٔ آنها بر محور گرایشهای سکولاریستی شکل گرفتهاند، آشکار میشود که غالب این جریانها به ویژه سه جریان اول با توجه به ایستاری که در برابر تمدن غرب و مدرنیته اتخاذ کردهاند، در لایهها و سطوحی متفاوت، به مدرنیته وابسته و دلبسته و در مواردی حتی شیفته و مفتون شدهاند.
این دلبستگی، شیفتگی، تأثیر پذیری و انفعال در برابر غرب و مدرنیته، باعث ایجاد یک نظام انگیزشی خاص در این جریانها شده است که تحت تأثیر آن، به دنبال تحلیل عقلانی و توجیه فلسفی تجددگرایی و لزوم مدرنیزاسیون در جامعه باشند. به عبارت دیگر ایمان به مدرنیته در نزد این جریانهای فکری آنها را وامیدارد که علاوه بر آن که مدرنیزاسیون برای نیل به مدرنیته را عقلانی و مطلوب بپندارند، بلکه حتی همهٔ آنچه از متن جامعه در تخالف با مدرنیته قرار دارد را محکوم به هماهنگ شدن به مدرنیته یا حتی نابودی آن نمایند.
از این روی این جریانها منطبق بر این نظام انگیزشی و فکری و نیز دستگاه معرفتی و نظام مفاهیم خاصی که از فرهنگ و تمدن غرب به عاریه گرفته است، به سراغ تحلیل دین و سنت رفته و به تناسب میزان تأثیر پذیری از غرب و شیفتگی نسبت به آن و چگونگی شناخت و پذیرش آن، رهیافتی را نسبت به دین اتخاذ نمودهاند. در این میان جریانهایی که غرب را به عنوان یک سیستم ارزیابی کرده و ماهیت اصلی آن را در جنبهٔ اومانیستی و ضددینی آن تشخیص دادهاند، برای نیل به مدرنیته هیچ الزامی برای حفظ دین یا حتی استفادهٔ ابزاری از آن احساس نکرده و آشکارا از ممانعت و سنگاندازی دین در مسیر مدرنیته اعلام نارضایتی و راهکار رسیدن به مدرنیته را در تضعیف و بیاثر کردن دین جستوجو میکنند.
گروهی دیگر که مؤلفههای اصلی مدرنیته را در عقلانیت مدرن، علم مدرن، دستاوردهای تکنولوژیک و زندگی رفاهی مترتب بر آن تشخیص دادهاند، براساس مشابهتهای سطحی که میان این مفاهیم و برخی آموزههای دینی وجود دارد، سعی میکنند دین و سنت را با دستگاهی توجیهی و معرفتی که ابزارها و متدهای آن برگرفته از نظام معرفتی مدرن است، هماهنگ کنند و با قرائتی دیگر از دین و از منظر مدرنیته، به تصرف در پایگاه سنت و دین نائل شده و آن را با مدرنیته منطبق کند. این تعاملها و هماهنگیهای پیشنهاد شده به چند صورت قابل تصور است. بعضی برای هماهنگی و انطباق دین با مدرنیته، راه تأویلگرایانه در پیش گرفته و بعضی دیگر راه تحولگرایانه را پیشهٔ خود کردهاند.
حجم
۱۳۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۵۳ صفحه
حجم
۱۳۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۵۳ صفحه