کتاب جان شیعه
معرفی کتاب جان شیعه
کتاب جان شیعه نوشتهٔ فاطمه ولی نژاد است. انتشارات سدید این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان حاوی درونمایههایی مربوط با مذهب شیعه و دین اسلام است.
درباره کتاب جان شیعه
کتاب جان شیعه از صدای قرائت آیتالکرسی مادر، بوی اسفند، اسباب پیچیده در بار کامیون و اتاقی که خالیبودن آن از پنجرههای بیپردهاش پیدا بود، آغاز شده است؛ سرآغاز تغییراتی اساسی در یک خانواده. راوی توضیح میدهد که در روزهای آخر شهریور ماه سال ۱۳۹۱، با سبکشدن آفتاب بندرعباس سپری میشد. «محمد» و همسرش «عطیه» پس از یک سال از شروع زندگی مشترکشان، آپارتمانی نوساز خریده و میخواستند طبقهٔ بالای خانهٔ پدری را ترک کنند؛ همچنانکه «ابراهیم» و «لعیا» چند سال پیش چنین کردند. راوی میگوید که شاید بهزودی نوبت برادر کوچکترش «عبدالله» هم برسید تا مثل ۲ پسر بزرگتر بهبهانٔ کمکخرج شروع زندگی هم که شده، زندگیاش را در این خانهٔ قدیمی و زیبا شروع کند تا پس از مدتی بتواند زندگی مستقل خود را در جایی دیگر تجربه کند.
رمان جان شیعه نوشتهٔ فاطمه ولی نژاد در ۵ بخش نوشته شده است. این کتاب در ماه محرم و روزهای مراسم عزاداری امام حسین (علیهالسلام) میگذرد. راوی ارتباط خود و خانواده با این ماه را نیز روایت میکند.
خواندن کتاب جان شیعه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب جان شیعه
«از آتشی که با آمدن نوریه به جان خانوادهام افتاده و هنوز هم دامن گیر پدر و برادرم بود، آهی کشیدم و از آشپزخانه خارج شدم که دیدم مجید روبروی تلویزیون روی مبلی نشسته و چشم به مراسم عزاداری امام حسین (علیهالسلام) دارد. ششم محرم از راه رسیده و خانه آسید احمد چه حال و هوایی به خودش گرفته بود که همه حیاط را سیاه پوش کرده و حتی داخل خانه خودشان را هم کتیبه زده بودند، ولی به قدری نجابت به خرج میدادند که از این جمع شیعه، هیچکس از من نخواست تا در خانهام پرچمی بزنم و خودم هم تمایلی به این کار نداشتم که فلسفه این عزاداریها همچنان برایم نامشخص بود. مجید از اول محرم پیراهن سیاه به تن کرده، ولی من هنوز نمیتوانستم به مناسبت شهادت امام حسین (علیهالسلام) در چهارده قرن پیش، رخت عزا به تن کنم و به مصیبت از دست دادنش، مثل مجید و بقیه، اشک بریزم که هر چند اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) برایم عزیز و محترم بودند، ولی نمیتوانستم در فراقشان گریه کنم که من هرگز ایشان را ندیده بودم تا حالا از دوریشان بیتابی کنم. مراسمی که از تلویزیون پخش میشد، مربوط به تجمع نوزادان و کودکان شیرخواری بود که همگی به یاد فرزند شیرخوار امام حسین (علیهالسلام) ، پیراهنهای سبز به تن کرده و در آغوش مادرانشان به ناز نشسته بودند و همین صحنه برای من کافی بود تا داغ دخترم در دلم تازه شده و پرده اشکم دوباره پاره شود. چشمان کشیده مجید هم از اشک پُر شده و نمیدانستم به یاد مظلومیت کودک امام حسین (علیهالسلام) اینچنین دلش آتش گرفته یا او هم مثل من هوای حوریه به سرش زده که دیگر چشم از چشم کودکان برنمیدارد. شاید هم دلهایمان در آتش یک حسرت میسوخت که اینهمه نوزاد در این مجلس دست و پا میزدند و کودک عزیز ما چه راحت از دستمان رفت.»
حجم
۶۰۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۶۰۱ صفحه
حجم
۶۰۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۶۰۱ صفحه
نظرات کاربران
×××خطر لو رفتن داستان××× ×××اگر کتاب را نخواندهاید و قصد دارید بعدا بخوانید، از خواندن این نوشتار صرفنظر کنید.××× اسم کتاب را دیدید؟ هدف کتاب را؟ چند بزرگوار هم که در کانال های تلگرامی معرفی اش کرده بودند. با امید بسیار
در مجموع کتاب بدی نبود اما چند نکته به نظرم مورد غفلت واقع شده بود: ۱ اتحاد بین مذاهب در اسلام یکی از ارکان اساسی است و توجه به آن واقعا ستودنی ، ولی آیا این تاکید بر تفاوت مذاهب در
اگر مجید به عنوان شیعه واقعی معرفی شده پس چرا نمیتونه پاسخ چند سوال ساده ی الهه رو بده و پشت پرده ی احساسات پنهان میشه در آخر هم جواب عقلی و منطقی به سوالاتی که در متن کتاب مطرح
کتاب عاشقانه خوبیه ولی توصیفات اش زیاده و در مورد مذهب شیعه و سنی خیلی اطلاعاتش سطحیه. خیلی بهتر می تونست جواب پرسش ها رو بدهد.
این کتاب هر طور که باشه قشنگه. وبستگی به علاقهی طرف مقابل داره
کاملا مشخص که نویسنده هیچ اطلاعاتی از مذهب اهل سنت نداره کتاب از نظر واقع بینی ضعیف و فقط بعد عاشقانه قوی و تا حدی اغراق آمیز داشت
خیلی طولانی بود.نصف کتاب این بود.مجید...جانم الهه جان.خخخخ مجید مرد نبود فرشته بود
باسمه تعالی مدتی قبل کاربر محترم « s » این کتاب معرفی کردند که به دلیل مشغله های درسی و غیر درسی با اندکی تأخیر، در طول یک هفته موفق به مطالعه آن شدم. صرف پرداختن به این موضوع مهم شایان تقدیر
کتاب خوبی بود وارزش خوندن داشت واقعا
من قبلا خوندم خوب خوب بود