دانلود رایگان کتاب دیوان فخرالدین عراقی فخرالدین عراقی
تصویر جلد کتاب دیوان فخرالدین عراقی

کتاب دیوان فخرالدین عراقی

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۱۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دیوان فخرالدین عراقی

شیخ فخرالّدین ابراهیم بن بزرگمهر متخلص به عراقی، عارف نام دار و شاعر پرآوازه ایرانی، در اوایل قرن هفتم هجری قمری در اطراف همدان به دنیا آمد. او پس از تحصیل علوم و فراگیری دانش، برای ادامه تحصیل به همدان رفت. از آن دیار با جمعی از دراویش رهسپار هند و محضر شیخ بهاءالدین زکریا شد. بعد از مدتی با دختر او ازدواج کرد. بعدها به عربستان و قونیه رفت و خدمت مولانا رسید و هم‌صحبت و معاشر وی شد. عراقی درسال ۶۸۶یا ۶۸۸ هجری قمری درحدود سن هشتاد سالگی در دمشق از دنیا رفت. از آثار او می‌توان به دیوان اشعارش، مثنوی عشاق‌نامه و کتاب لمعات اشاره کرد. دیوان فخرالدین عراقی در طاقچه برگرفته از وبگاه ادبی گنجور است. از غزلیات او: به یک گره که دو چشمت بر ابروان انداخت هزار فتنه و آشوب در جهان انداخت فریب زلف تو با عاشقان چه شعبده ساخت؟ که هر که جان و دلی داشت در میان انداخت دلم، که در سر زلف تو شد، توان گه گه ز آفتاب رخت سایه‌ای بر آن انداخت رخ تو در خور چشم من است، لیک چه سود که پرده از رخ تو برنمی‌توان انداخت حلاوت لب تو، دوش، یاد می‌کردم بسا شکر که در آن لحظه در دهان انداخت من از وصال تو دل برگرفته بودم، لیک زبان لطف توام باز در گمان انداخت قبول تو دگران را به صدر وصل نشاند دل شکستهٔ ما را بر آستان انداخت چه قدر دارد، جانا، دلی؟ توان هردم بر آستان درت صدهزار جان انداخت عراقی از دل و جان آن زمان امید برید که چشم جادوی تو چین در ابروان انداخت
بیسیمچی
۱۳۹۷/۱۱/۱۰

به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند که برون در چه کردی که درون خانه آیی... 👌👌👌

اصغرزمانی
۱۳۹۸/۰۲/۰۴

خیلی عالی

sanaz
۱۳۹۹/۱۱/۰۹

عالی سپاس از سازنده اگر معانی کلمات سخت در پاورقی موجود بود بهتر بود

nasim sh
۱۳۹۹/۰۵/۳۱

عجب یار بی وفایی داشت

چرا درفارمت pdf دانلود نمیشه؟
۱۳۹۹/۰۶/۰۳

کاش در فارمت pdf دانلود میشد

بی تو ما را یک نفس آرام نیست
__mohadeseh.b__
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی
چڪاوڪ
دوست می‌دارمت به بانگ بلند تا کی آهسته و نهان گفتن؟
__mohadeseh.b__
نگاه کردم و در خود همه تو را دیدم
اِیْ اِچْ|
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند که برون در چه کردی، که درون خانه آیی؟
"Shfar"
دارم دلکی به تیغ هجران خسته
اِیْ اِچْ|
کجایی؟ای ز جان خوشتر ، شبت خوش باد من رفتم
kazhal
دیدی چو من خرابی افتاده در خرابات فارغ شده ز مسجد وز لذت مباحات از خانقاه رفته، در میکده نشسته صد سجده کرده هر دم در پیش عزی ولات در باخته دل و دین، مفلس بمانده مسکین افتاده خوار و غمگین در گوشهٔ خرابات نی همدمی که با او یک دم دمی برآرد نی محرمی که یابد با وی دمی مراعات نی هیچ گبری او را دستی گرفت روزی نی کرده پایمردی با او دمی مدارات دردش ندید درمان، زخمش نجست مرهم در ساخته به ناکام با درد بی‌مداوات خوش بود روزگاری بر بوی وصل یاری هم خوشدلیش رفته، هم روزگار، هیهات!
کاوشگر
چون ندارم همدمی، با باد می‌گویم سخن چون نیابم مرهمی، از باد می‌جویم شفا آتش دل چون نمی‌گردد به آب دیده کم می‌دمم بادی بر آتش، تا بتر سوزد مرا تا مگر خاکستری گردم به بادی بر شوم وارهم زین تنگنای محنت آباد بلا
کاوشگر
خوشا راهی! که پایانش تو باشی
شوق پرواز
گر چه بمیرم از غمت هم نکنی به من نظر ور همه خون کنی دلم، هم نکنم شکایتی
بیسیمچی
به کدام مذهب است این؟ به کدام ملت است این؟ که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی؟
جیمی جیم
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند که برون در چه کردی، که درون خانه آیی؟
بیسیمچی
مبر ز من، که رگ جان من بریده شود بیا، که با تو مرا صدهزار پیوند است
"حیات"
مقصود تویی مرا ز هستی
meghdad
ماییم کنون و نیم جانی و آن نیز نهاده بر کف دست آن دل، که ازو خبر نداریم هم در سر زلف اوست گر هست
Sayna
مهر مهر دلبری بر جان ماست جان ما در حضرت جانان ماست
meghdad
ای راحت روانم، دور از تو ناتوانم باری، بیا که جان را در پای تو فشانم
kazhal
چو بینی جنبش عاشق مشو منکر که عشق او دلی را چون بجنباند تنش ناچار در جنبد
مصطفی
مرا دردی است دور از تو، که نزد توست درمانش بگویی تو چنین دردی دوا کردن توان؟ نتوان
kazhal

حجم

۲۱۵٫۳ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

حجم

۲۱۵٫۳ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

قیمت:
رایگان