دانلود و خرید کتاب دیدگاه من محمد سیداوی
تصویر جلد کتاب دیدگاه من

کتاب دیدگاه من

نویسنده:محمد سیداوی
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دیدگاه من

«دیدگاه من» اثر محمد سیداوی (-۱۳۷۰) کتابی درباره جنبه‌های روان‌شناختی زندگی است. مسائلی نظیر شیوه تفکرُ کمبودها و تاثیرپذیری‌ها، گمگشتگی‌ها و سردرگمی‌ها، حسادت و غبطه توقع و انتظار، بخشش و گذشت، ایده‌ال طلبی و کمال‌گرایی و.... در مقدمه کتاب می‌خوانید: همیشه دوست داشتم از همه چیز زندگی سردربیاورم و در عین حال از زوایایی به این چیزها بنگرم که کمتر کسی از اطرافیانم حاضر بوده‌است وقت بگذارد و تجربه‌اش کند. یکی از آن چیزها مفهوم زندگی بود. وقتی می‌شنیدم کسی می گفت: «تو به این می گی زندگی؟»، «مگه ما هم زندگی می‌کنیم!» برایم سوال پیش می‌آمد که واقعا زندگی چیست؟ چرا عده‌ای فکر می‌کنند زندگی نمی‌کنند؟ تفکر پیرامون این مسائل مرا برآن‌داشت که حاصل این تاملات و درون‌نگری‌هایم راجع به آنچه که نمی‌گذارد اطرافیانم از زندگی لذت ببرند را به رشته‌ی تحریر درآورم. در بخشی از کتاب درباره انعطاف‌پذیری نوشته‌است: بسیار ساده است. شاخه‌ای که نتواند هنگام وزش باد خم و راست شود، می‌شکند. ولی باید اعتراف کرد این کار برای ما انسان‌ها که درخت نیستیم کار سختی است! زیرا پر واضح است که سادگی امر، دال بر آسان و سهل بودن آن نیست. داشتن دیدگاه ثابتی که منجر به برداشت‌های تکراری و اشتباه می‌شود دیر یا زود ما را با شکست مواجه می‌سازد، گرچه در این پرتگاه قرارگرفتن هم به نوبه‌ی خود نوعی شکست است. از دیدگاه من انعطاف‌پذیری ارتباط مستقیمی با دیدگاه آدمی دارد. هرچه دامنه‌ی دید وسیع‌تر باشد درصد انعطاف‌پذیری نسبت به اموراتی که نیاز به انعطاف‌پذیر بودن فرد را دارند بالاتر می‌رود و نمی‌توان نادیده گرفت که دامنه‌ی دید وسیع، گاهی حاصل نبوغ، دانش، تجربه، هوش بالا و یا تلفیقی از همه‌ی اینهاست. اگر بخواهم تعریفی از انعطاف‌پذیری ارائه‌کنم بنده آن را دانستن داشتن حق انتخاب برای واکنش نشان‌دادن پیش از بروز واکنش می‌دانم.
mrph
۱۳۹۶/۰۸/۰۸

بخش غبطه رو خیلی دوست دارم. من نسخه‌ی چاپ شدش رو خوندم. با تشکر از طاقچه

تصور کنید اگر نیازی به صبر نبود و هر آنچه که می خواستید بلافاصله به شما داده می شد چه می شد؟ قطعا فاجعه به بار می آمد! مثلا می گفتید همه را برق می گیرد و ما را فتیله ی نفتی! سپس در یک لحظه شما را برق می گرفت! یا می گفتید بشکند این دست که نمک ندارد و در یک لحظه دستتان می شکست! می بینید جای خوشحالی است که به محض درخواست به خواسته هایمان نمی رسیم.
mrph
اگر کسی بگوید: «تمام دارایی و اموالم را از دست داده ام» در نهایت آرامش به او می گوئیم شاید حکمتی در کار است. اگر از سر حکمت دری بسته شود از روی رحمت در دیگری گشوده می شود. اکنون عکس این مثال را تصور کنید. کافی است همان شخص به شما بگوید: «تمام دارایی و اموالت را از دست داده ای» در این هنگام مطمئنا بهم می ریزید و در حالتی بدبینانه تر حتی امکان دارد به فکر خودکشی هم بیفتید! زبانتان به شکوه و گلایه از وضع پیشامده دمی متوقف نمی شود. دقیقا همین جاست که برایم سوال پیش می آید. آن بردباری کجا رفت؟ حتما حکمتی دارد چه شد؟ چرا ضرب المثل"خدا گر زحکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری" از خاطرتان رفت؟ از دیدگاه من این احساس بد حاصل جابجایی شما از موضع بیطرفانه به سمت موضع جانبدارنه است! هدفم از بیان این ها این است که یکی از شرایط رسیدن به طرز فکر صحیح، که من آن را «اصل بیطرفانه اندیشیدن» می نامم به شما معرفی کنم.
mrph
باقیمانده‌ی عمر به سان پایین آمدن شن از ساعت شنی است زمان محدود است و کارها بسیار، وقت گله و شکایت نیست. کاری بکن ... محمد سیداوی
mrph
فقط و فقط ترس است که با یک ذره بین به سراغ شما می آید و همه چیز را بزرگتر از آنچه که هست به شما نشان می دهد. کاش در این مواقع نوشته ای در ذهنمان زیرنویس می شد! مانند آنچه که روی آئینه ی بغل خودروها نوشته شده است. این جمله را از من به یادگار داشته باشید: «اندازه ی اتفاق پیشامده از آنچه که شما تصور می کنید کوچکتر است.»
mrph
چه چیزی باعث می شود بخواهیم همه چیز همین حالا اتفاق بیفتد؟ چه چیزی باعث فاکتور گرفتن از نیاز به گذر زمان می شود؟ ازدیدگاه من آنچه که موجبات بی صبری ما را فراهم می سازد چیزی نمی تواند باشد جز آفتی به نام مقایسه، که مانند ملخی است که می افتد به جان خرمن گندم. وقتی هر انسانی اثر انگشت منحصر بفرد خودش را دارد پس به یقین می تواند شخصیت و جایگاه منحصر بفردی نیز داشته باشد. وقتی این نکته را فراموش می کنیم به مقایسه دچار می شویم و از خود می پرسیم اگر اوضاع مالی ام خوب نشود چه کنم؟ اگر به آرزوهایم نرسم چه می شود؟ اگر آن شغلی که میخواهم، همسری که مد نظر دارم را بدست نیاورم چه می شود؟ نکند به وقت پیری صاحب این چیزها شوم. وقت پیری که این چیزها دیگر بدردم نمی خورند! سلسله ی این افکار می رود تا به بی صبری می انجامد و آنگاه پایمان را در یک کفش می کنیم و می گوئیم همین الان میخواهم! همه چیز را همین الان می خواهم! اگر این چرخه متوقف نشود وارد مرحله ی قضاوت می شویم و ناامیدی بر ما چیره می شود آنگاه می گوئیم می دانم آنگونه که می خواهم نمی شود!
mrph
و نیز پیش می آید دو نظر متفاوت و بظاهر مخالف، درست باشند! تمثیل می تواند به وضوح این مطلب کمک کند. به عنوان مثال عدد ۶ انگلیسی را روی زمین مابین دو نفر که رو به روی هم قرار گرفته اند می نویسیم. آنگاه اگر بپرسیم این چه عددی است؟ یکی می گوید شش و دیگری می گوید نه! و به یقین هر دو بر روی حرفشان پافشاری خواهند کرد و شاید برای اثبات ادعایشان دست به دامان وکیل شوند! اما براستی حق با کدامیک از آنهاست؟ هر دو حق دارند از موضع خود دفاع کنند و هر دو درست می گویند و قابل احترام هستند، اما زمانی این قائله ختم به خیر می شود و آرامش میان آن دو حکمفرما می شود که قبول کنند شاید دیگری هم درست می گوید!
mrph

حجم

۴۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۰

تعداد صفحه‌ها

۹۸ صفحه

حجم

۴۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۰

تعداد صفحه‌ها

۹۸ صفحه

قیمت:
۵,۰۰۰
تومان