دانلود رایگان کتاب فناناپذیر سلمان سمیعی
تصویر جلد کتاب فناناپذیر

کتاب فناناپذیر

نویسنده:سلمان سمیعی
انتشارات:بهتا پژوهش
امتیاز:
۴.۱از ۸۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب فناناپذیر

داستان «فنا ناپذیر» از سلمان سمیعی (-۱۳۵۹)، حکایت شمشیربندی قهار در عهد باستان است که در جستجوی رسیدن به جاودانگی و فناناپذیریست، اما ناگاه زمان و مکان بر او واژگون می‌شود و به شکل و شمایلی خارج از هیات آدمی از وادی انسان‌ها به درون دنیای درندگان کشیده می‌شود تا در عالمِ وحش با رموز دهر و اسرار هستی آشنا گردد. این حکایت با نگرشی ژرف و گفتاری فلسفی، تا حد امکان جنگ را می‌شناساند و فرجامِ خوی خونخواهی و سرانجام روزِ تلافی و انتقام را آشکار می‌سازد، راهِ تشخیص میانِ رشادت و شرارت را نشان می‌دهد و با گفتمانی دامنه‌دار و عمیق، پیچ و خمِ دنیای ناهماهنگ آدمی را می‌کاود. در گوشه ای از کتاب می خوانیم : پس آنگاه شیربچه، خوی فرمانروایی به خود گرفت و نگاه سلطانی بر پهنۀ گیتی افکند و به ندایی درونی جهانیان را خطاب قرار داد و گفت: آری بدانید ای آفریده‌ها، از ریز و درشت بیدار شوید و بشنوید، پیروزیم نه اقبالِ خوش بود و نه از برای بختِ بلند، عرش با بی‌مهری مرا از خود راند و از آسمان نیز جز سردی و سیاهی بر من چیز دیگر فرو نیامد. آری شجاعتم سبب چیرگی من بر قلدوری قَدر شد و به رشادتی پاک تازیانه را از دست قضایِ زورگو ستاندم و بر گردۀ تقدیرِ شوم نشاندم و فرشتۀ مرگ را بر گور خود خاک کردم. سپس به بشاشی رو به آسمان ابرآلود که آکنده از گره و عقده بود ، افکند ، وانگه در لابه لای ابرهای سیه فام ، رخ طلایی پدر بر دیده اش نشست و پند او را بخاطر آورد و گفت : بیهوده نبود که پدرم همیشه و هماره می گفت ، بخت و اقبال چو بردگانی هستند در بارگه شجاعت . با شجاعت می توانی بر سیرِ زمان سرعت بخشی و یا گریبانش را بگیری تا به کندی رود که روزگارآفرین با شجاعان یار است و همدل.
کتاب باز
۱۳۹۶/۱۱/۱۷

اخه چرا نویسندگان ما علاقه زیادی دارن مهارت خودشونو د ر تسلط به کلمات سخت نشون بدن. مگ رسایی و روان و ساده بودن متن چه عیبی داره. هرچقدرم ک داستان زیبا باشه. همین عوامل باعث باز ماندن یک خواننده

- بیشتر
Mr.Sep
۱۳۹۷/۰۷/۰۷

این کتاب اصلا جز ادبیات گمانه و فانتزی نیست یه سری کلمات قلمبه سلمبه سرهم شده تا نویسنده مدرکش رو به رخ بکشه ساده نوشته نشده بود خط داستان جذابی نداشت به این کتاب رو به کسی پیشنهاد نمیکنم

MahdiBA
۱۳۹۹/۱۰/۰۳

این کتاب فوقالعاده هستش . از وقتی که گرفتمش کلا بیخیال فیلم و سریال شدم . مخلص کلام این کتاب عالیه ★★★★★ به دوستای طاقچه ای این کتاب رو پیشنهاد میکنم

mahdi.t.313
۱۳۹۷/۰۱/۰۱

علت این که رمان های فانتزی ایرانی هیچ وقت به جایی نمیرسن اینکه پیرنگ داستان ضعیفه و نثر شاعر گونه می خواد جبرانش کنه، نه عزیز من این کار هایی فایده ای نداره، به نظر شما یکی مثل رولینگ که

- بیشتر
محمدطاها شاکری
۱۳۹۹/۰۲/۲۵

به درد چه سنی می خوره خیلی خیلی ممنون میشم اگه بگین 😌

mehregan
۱۳۹۶/۰۷/۲۹

باز هم شاهکاری دیگر از آقای سمیعی کتابی تمثیلی نمادین و اسطوره ایی از مبارزه خیر و شر مبارزه شیر و کفتار که شیر نماد شجاعت است و نگاهبان میترا (خورشید در ایران باستان قبل از ظهور زرتشت) و کفتار

- بیشتر
شهاب...
۱۳۹۶/۰۸/۲۳

اصلا نیازی به اینقدر درشت گویی و واژه آرایی نیست

s.a.h
۱۳۹۹/۰۲/۰۱

کتابی حماسی با نثر مسجع و زیبا، البته برای کسی که آشنایی با نثر کهن ندارد کمی سخت است. ماجرایی جالب و آموزنده دارد، نویسنده احساسات غرور آفرین را بسیار زیبا به نمایش گذاشته و در کل ارزش خواندن دارد

- بیشتر
شهرام مؤیدی
۱۳۹۶/۰۷/۲۶

این نحوه ی روایت بیشتر به رخ کشاندن تسلط بر واژه آرایی و قلمفرسایی ست ، که اهل فن می‌توانند نظر بدهند .

کاربر 308643
۱۳۹۶/۰۷/۱۸

اثرهای ایشان در جهان بی نظیره ،

با نبودِ شجاعت دیگر هیچ ندارید. امیدی که همراه با ترس باشد، خطرآفرین تر از هر ناامیدی و یاس است.
s.a.h
او پیش از این خود را به مرگ سپرده بود، در آوردگاه همچو نعشهای بی جان همبستر با خاک بود، ازینرو دیگر ترسی از مرگ و مردن نداشت. به خنده ای که نشان از بی اعتنایی او به چنگالِ گشودۀ فرشته اجل بود، دست مشت و عزم استوار کرد، و به نیتِ پرش از دره ای که رو به رویش هیچ آشکار نبود گام پس نهاد و برای یک جهشِ دورخیز، قدم به عقب گذاشت.
Vaseghi Mohsen
به خنده ای با خود گفت: ای روزگار ای روزگار، برای رهایی از هر بلا، باید بر بلایی دیگر چیره شوم، آفت پشت آفت، آفندهای پی درپی. اندیشه ات را خواندم و به نیکی بر کردارت آگاه شدم ای روزگار. دیگر می دانم که افتادن در دام درین دهرِ پرپیچ و خم حتمیست، گرفتارِ آفت شدن امریست بایسته و گریزناپذیر. اما راهِ رهایی در دل هر آفت پنهان است، اینست رسم این دهرِ خشن روی خوش باطن.
Meisam Soheili
گفت: جوان همه ما بر لبۀ گور هستیم، چه تو ای جوان چه من پیرِ سال دیده، خود را دور از مرگ نبین، مرگ نزدیکترین یار و همدم زندگان است.
سید کتابی
گفت: برو وقت تنگ است و هنگام رفتن. فاصله را چه کار داری، هوش و حواست به هر قدم باشد، هرگز دوری راه را به دیده نیاور. باید هدف را در اندیشه بنگری اما چشمت تنها بر گامهایت بچرخد، دور از قدمهایت به هیچ کجا ننگر که اینگونه راه بسیار جلوه می کند و از گام نهادن باز می ایستی، بدینسان آهنگ و هدف زیر گامهایت می باشد، نه دور از هر قدم که هرگز به آن نخواهی رسید.
علیرضا
حکایتی در بابِ فرماندهی قهار و پیشاهنگ شکن است، که پس از پیروزی در یک پیکارِ مرگبار، به همه کشی و کشتار رو می آورد.
☆rose☆
نگاهی به طاقِ کیوان افکند، پس آنگه گفت: که بی شک کژیِ و خمیدگی این آسمانِ بلند به سبب آموزهای سنگین آنست.
علیرضا
ایران میان دندان کفتاران گرفتار شده، اما شما نه میهن می شناسید و نه رسم پدر می دانید. آری سبزه زار دشتِ رشادت به هرزه آلوده گشته، نخجیرگاه نامداران تهی از هر شیر شده و کفتار خود را شیر پنداشته، بی جهت می کشد و بی دلیل می درد و فرمان به زور می راند. چو شغلانِ تشنه به هر سو می روید و می جنگید و ایران زیر سمِ اسبان و تیغهایتان در حال جان دادن است و تکه پاره شدن. در جنگیدن و نبرد، پشت به دشمن کردید و تیغ روی خود افراختید
Mrxamani

حجم

۹۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۵۷ صفحه

حجم

۹۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۵۷ صفحه

قیمت:
رایگان