
کتاب وازدن خواری
معرفی کتاب وازدن خواری
کتاب وازدن خواری نوشتهی ابوالفضل بنکدار اثری است که نشر سنجاق آن را منتشر کرده است. این کتاب با نثری خاص و روایتی درونی، به کاوش در لایههای تاریک و پیچیدهی روان انسان میپردازد و تجربهی زیستهی شخصیت اصلی را در مواجهه با رنج، تنهایی، سرشت انسانی و کشمکشهای درونی روایت میکند. نویسنده با بهرهگیری از تصاویر ذهنی، توصیفهای تند و گاه تکاندهنده، فضایی خلق کرده که در آن مرز میان واقعیت و خیال، درد و لذت، شکست و مقاومت به چالش کشیده میشود. وازدن خواری اثری است که با زبان و ساختاری متفاوت، دغدغههایی چون هویت، غرور، سرکوب، و تلاش برای رهایی از زنجیرهای تحمیلشده را به تصویر میکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب وازدن خواری
کتاب وازدن خواری اثر ابوالفضل بنکدار، روایتی بلند و سیال از ذهن و زندگی شخصیتی است که در دل انزوا و سرما، با خود و سرشت انسانیاش دستوپنجه نرم میکند. این کتاب با ساختاری روایی و درونی، مخاطب را به سفری درونی میبرد؛ سفری که در آن مرز میان واقعیت و خیال، خاطره و کابوس، بهسادگی جابهجا میشود. نویسنده با استفاده از توصیفهای تند و گاه بیپروا، فضای سرد و افسردهی کلبهای دورافتاده را به بستری برای بازتاب کشمکشهای روانی و فلسفی شخصیت اصلی بدل کرده است. وازدن خواری با روایت اولشخص، تجربهی زیستهی فردی را به تصویر میکشد که درگیر رنجهای عمیق، خاطرات تلخ، و تلاش برای رهایی از زنجیرهای سرشت و غرایز است. در این میان، عناصر نمادین چون برف، کلبه، مارها، و حتی خاطرات خانوادگی، به ابزارهایی برای بیان بحران هویت، سرکوب، و میل به آزادی بدل میشوند. کتاب با زبانی پرتصویر و گاه هذیانی، به دغدغههایی چون شکست، ناامیدی، و جستوجوی معنا در جهانی بیرحم و بیثبات میپردازد و در عین حال، لحظاتی از مقاومت و تسلیمناپذیری را نیز به نمایش میگذارد.
خلاصه داستان وازدن خواری
کتاب وازدن خواری با روایت ذهنی و پرآشوب شخصیت اصلی آغاز میشود؛ فردی که در کلبهای دورافتاده و در دل برف و سرما، با خاطرات، اندوهها و سرشت انسانی خود روبهروست. او در فضایی آکنده از تنهایی و افسردگی، به مرور خاطرات شکست، تحقیر، و رنجهای گذشته میپردازد و در عین حال، با غرایز و کششهای درونی خود درگیر است. توصیفهای تند و گاه خشونتآمیز، فضای ذهنی او را به تصویر میکشد؛ از جدال با سرشت و غریزه تا تلاش برای سرکوب و وازدن خواری. شخصیت اصلی بارها با نمادهایی چون مار، خرگوش، و حتی اعضای خانوادهاش مواجه میشود و در این میان، خاطرات تلخ کودکی، خشونت پدر، و تجربههای شکست عشقی، او را به مرز فروپاشی میکشاند. در ادامه، او سفری درونی و بیرونی را آغاز میکند؛ از کلبه به دره، از روستا به گورستان، و از خاطرات به مواجهه با آرزوهای مدفونشده. در این مسیر، با شخصیتهایی چون پیرمرد و زنی که حامل فرزندی است، روبهرو میشود و هر بار، تجربهی رنج، ناکامی و سرکوب را از زاویهای تازه بازمینگرد. کتاب با طرح پرسشهایی دربارهی آزادی، سرشت، و معنای زندگی، مخاطب را به تأمل دربارهی مرزهای اختیار و اجبار، و امکان رهایی از زنجیرهای درونی و اجتماعی دعوت میکند.
چرا باید کتاب وازدن خواری را بخوانیم؟
کتاب وازدن خواری با زبان و ساختاری متفاوت، تجربهای منحصر بهفرد از مواجهه با رنج، سرشت انسانی و کشمکشهای درونی ارائه میدهد. این اثر برای کسانی که به دنبال نگاهی عمیقتر به لایههای تاریک و کمتر دیدهشدهی روان انسان هستند، فرصتی برای تأمل و بازاندیشی فراهم میکند. نویسنده با روایت اولشخص و توصیفهای پرتصویر، فضایی خلق کرده که در آن میتوان با بحران هویت، سرکوب غرایز، و تلاش برای رهایی از زنجیرهای تحمیلشده همذاتپنداری کرد. وازدن خواری نهتنها به تجربهی فردی شخصیت اصلی میپردازد، بلکه دغدغههایی چون معنای زندگی، نقش خاطرات و تأثیر گذشته بر اکنون را نیز به چالش میکشد. این کتاب برای کسانی که به ادبیات روانشناختی و روایتهای درونی علاقه دارند، تجربهای متفاوت و تأثیرگذار خواهد بود.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به کسانی پیشنهاد میشود که دغدغههایی چون بحران هویت، سرکوب غرایز، تجربهی رنجهای روانی، و جستوجوی معنا در زندگی دارند. همچنین برای علاقهمندان به روایتهای ذهنی و ادبیات روانشناختی مناسب است.
بخشی از کتاب وازدن خواری
«چکچک آب بر رویهای فلزی، برف سرد و سپید و اندوهگینی از چهارچوب پنجره میبینم، پیانویی اندوهبار در گوشم مینوازد. کلبهای بر کنارهٔ جنگل، به دور از همه، غنوده در برف، افسرده. چک... چک... چک... . آنان که مرا نخواستند؛ پس من هم نمیخواهمشان. پتو را محکم، پیرامون خود پیچیدم. نزدیک پنجره شدم و بیرون را نگریستم. درختان همگی در خواب ظهرانه. تَرَق تُروقِ هیزمهایی که میسوزند. آرامم؛ گرچه اندوهگین، پرت شده به گوشهای از این گیتی. این تنهاییِ کامل، رستاخیز یادمانهاست. یادمانهایی که گسستهگسسته از اندیشهام میگذرند؛ هم دوست دارم، به تمام آنها چنگ بیاندازم و درست مرورشان کنم؛ هم تاب اندوهشان را ندارم. شکست، افسردگی، ناامیدی، دلمردگی، پشیمانی و بدبختی. پیانو بیسُهِش گوشهای افتاده و خاک خورده، و اگر بنوازیاش، آنگونه آوایش سست و ناتوان است، مرا به یاد کودکی رو به مرگ میاندازد. بر چوبهای کف کلبه گام میزنم؛ ناله میکنند. اینها نیز همانند من لگدمال میشوند. در سراسر زندگی لگدمال شدهاند. اشیای توسریخورده و بیداددیده، مچالهشده از درد، کِز کرده. دیوارهایی که از سختی کوبههای سهمگینْ استوارْ گرچه رنجبار برپایند، زندانبانان این کلبه. دیرزمانیاست، چهرهٔ زشت و تهوعآور خویش را در آبگینه ندیدهام. جگری که بیمار است و نفرینام میکند. مغزی رو به فساد که تیر میکشد. کالبدی که بوی گند میدهد و میپوسد. یکی از درختان بیرون کلبه بیدار شد. جیغ زنانهٔ بس دلخراشی سر داد، و باز به خواب رفت. من اینجا تُف شدم...؛ من اینجا تف شدم... . آوای خندهای اهریمنی. سکوت کامل. گاه سیاه و سپید میبینم. مهم نیست. اندیشهام درد میکند، نمیتوانم آرامَش کنم. به سینهام فشار میآید. انگار چیزی در من کشته شده. آمیزهای از کرختی و درد.»
حجم
۴۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۷۷ صفحه
حجم
۴۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۷۷ صفحه